• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : نامه به رئيس جمهور
  • نظرات : 0 خصوصي ، 25 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زلفعلي 
    از دفترچه خاطرات يک مرد چاق و کچل:

    شنبه) امروز صبح رفتم از اصغر آقا ميوه خريدم. داشتم هن‌هن کنان با چهارتا پلاستيک ميوه در سربالائي خيابان به سمت خانه مي‌رفتم که پليس بدحجابي به من گفت برو بالا. محل نگذاشتم. فکر کردم لابد دختر بدحجابي پشت سرم است. بعد ديدم پليس آمد و دست من را گرفت. يک لحظه در آستانه شصت سالگي به جنسيت خودم شک کردم. پليس گفت « مدل مويت غربي است، برو بالا» .
    هرچه داد و هوار و التماس کردم که «بابا من موئي روي کله‌ام نمانده، بچه‌ام سي سالش است، اصلا با اين همه گرفتاري و بدبختي من را چه به مدل و آرايش مو» به هيچ کجا فريادم نرسيد. خدا خيرشان بدهد که اين‌بار مامورين آموزش‌ديده هستند و تمام ابزارهاي لازم براي اين‌کارها را در اختيار دارند. برادر مامور امنيت اخلاقي جامعه لپ تاپش را باز کرد و عکسي نشانم داد از يک نمي‌دانم بازيگر معروف آمريکائي يا يک گيتاريست اروپائي که بله، بيا و ببين که اينها هم کچل هستند و مثل تو بي مو. عرض کردم که جناب سروان «طرف درد خوشي و خوش‌تيپي رفته کله‌اش را تيغ انداخته، من را دست روزگار مشت مشت از کله‌ام مو کنده». افاقه نکرد که نکرد.
    شب را در بازداشتگاه با يک سري جوان خوش‌تيپ سپري کردم. احساس خوبي داشتم. حس مي‌کردم دوباره جوان و پر شر و شور شده‌ام. کاش «بدري» بود و مي‌ديد که من را هم به جرم خوش‌تيپي گرفته‌اند. خدا بيامرزدش. چقدر غصه مي‌خورد که شوهر کچل و خپل دارد.
    راستي يک آقائي هم سن و سال من هم بود که مي‌گفت بخاطر مدل سبيل چارلي‌چاپليني‌اش گرفته‌اندش. دروغ مي‌گفت. طرح امنيت اجتماعي هنوز به سبيل نرسيده.مرحله بعدي است.