هشداري به آقاي علي خامنه اي و دست يارانشان
من نيز، همانند اکثريت قاطع هم ميهنانم، ديريست که حکومت جابرانه و خودکام? شما را بر ايران عزيز و بر مردم آزاده و شريفش، از هر نوع مشروعيت قانوني و اعتبار اخلاقي بي نصيب مي دانم. چه، اگرانقلاب از رهگذر مشارکت نسنجيد? مردم ايران مشروعيتي داشت، با آغاز و ادام? حکومت ولايت فقيه، که شما و يارانتان، چون بختکي سنگين برسين? ايرانيان فرود آورديد، ذره اي از آن مشروعيت بر دامن به خون و فساد آلود? شما برجاي نمانده است.اعتبار و مشروعيت هرحکومتي تنها مشروط به تبعيتش از راي شهروندان و، مهم تر از آن، منوط به لياقتش در برآوردن خواست هاي برحق و آرمان هاي انساني آن هاست. حکومتي که نه پاسخگوي شهروندانش باشد و نه کارساز مشکلاتشان، همانقدر مشروع و معتبراست که حکومت بيگانگان در سرزميني اشغال شده. کارنام? سياه سي سال? ولايت فقيه، آقاي خامنه اي، بي گمان معرف وجود و حضور چنين حکومتي در ميهن عزيزماست.دلايل بي اعتنايي حکومت شما به راي مردم ايران چنان بديهي و بي شمارند که مشکل بتوان کسي را، در ايران يا در سراسر جهان، يافت که از آن بي خبرباشد. نزديک به سي سال است که شما و دستيارانتان، با توسل به خشونت بي کران و تهديدها و ترفندهاي گوناگون مجال ابراز راي و اظهارنظر آزادانه را از مردم ايران سلب کرده ايد و در زنداني به پهناي سرزمين بزرگ ايران نه از مطبوعاتي که خواست ها و آراي شهروندان محروم را آزادانه بازتاب دهند نشاني برجاي گذاشته ايد و نه از احزاب مستقلي که بتوانند گويا و مدافع منافع و مصالح طبقات گوناگون جامعه باشند.کارگران و کارمندان ايران که در اين سال هاي سخت و عصيان زا متحمل بيشترين محروميت ها شده اند نه حق تشکيل سنديکاها و انجمن هاي خود را داشته اند و نه حتي حق تجمع و تظاهر مسالمت آميز در اعتراض به حکومتي که چنين مصيبت ها و محروميت هايي بر آنان تحميل کرده است. ميليون ها دانشجوي ايراني، اين نمايندگان واقعي ملت، اين سخنگويان هشيار و فرهيخت? مردم ايران، هرگاه سخني در بيان واقعيت هاي تلخ زندگي خويش، در دفاع از مصلحت ميهن رنجورشان، به زبان و قلم آورند پاسخ آن تحمل شکنجه و زندان و مرگ است. همين بها را سال هاست که زنان شيردل ايران، مادران و دختران محروم وطن، نيز پرداخته اند، آن هم به اتهام حق طلبي، به گناه تجاوز از حصار و حريم قرون وسطايي، به جرم تلاش براي گسيختن زنجيرهاي بندگي و حقارتي که حکومت شما بر آنان تحميل کرده است. حتي روحانيان حق طلب نيز که به نقش شما در سست کردن اعتقادات مذهبي بخش بزرگي از مردم ايران پي برده اند اگر زبان به انتقاد و اعتراض گشايند از انتقام شما مصون نمي مانند.تنها دو نهادي را که مي توانند معرف و مترجم واقعي خواست و اراد? عمومي باشند، که همانا انتخابات ادواري و مجلس شوراست، به نمايشي مبتذل و فرمايشي و به ابزاري شرم آور براي فريب مردمان فرو کاسته ايد. بي حضور احزاب و مطبوعات آزاد و دادگستري مستقل، مردم ايران همانقدر از انتخابات شما بهره برده اند که مردم اتحاد جماهير شوروي سابق از انتخابات نظام استاليني.و اين جاست، آقاي خامنه اي، که بايد به دليل دوم سلب کامل اعتبار و مشروعيت ولايت مطلق? فقيه پرداخت که همانا بي کفايتي مزمن شما و پيشينيانتان در برآوردن حداقل نيازهاي اقتصادي مردم ايران است. ابعاد وحشتناک اين بي کفايتي به ويژه با توجه به درآمد سرشار سي سال? ايران از فروش نفت آشکارمي شود. به سخن ديگر، نظام ولايي شما افزون بر سلب هم? حقوق و آزادي هاي مردم ايران، و عليرغم دست يافتن به ثروتي باد آورده و عظيم، ايران آباد و بالند? آستان? انقلاب اسلامي را که رشک جوامع همسايه بود به سراشيب ورشکستگي اقتصادي کشانده و مردم کوشا و مستعدش را به مصيبت هاي جانکاه تورم و بيکاري روزافزون دچار کرده است. در سراسر جهان، از شمار انگشتان يک دست بيشتر نيستند حکومت هايي که شهروندان خويش را، بسان حکومت شما، هم از آزادي هاي اساسي بشري محروم کرده باشند و هم از حداقل حقوق مادي. عجيب نيست اگر برخي از ياران معدود شما درعرص? بين المللي، از جمله سوريه و سودان و کر? شمالي، نيز در جرگ? چنين حکومت هايي جاي دارند.اما، آقاي خامنه اي، سلب حقوق و آزادي هاي مردم ايران و خم کردن پشتشان با سنگيني مشکلات روزافزون اقتصادي با هم? اهميتشان در برابر خطرها و تهديدهايي که از سر جهل و غوغاگري متوج? امنيت و تماميت ارضي ميهن عزيز ما کرده ايد رنگ مي بازند. واقعيت مسلم آن است که سال ها پيش از تسلط شما و يارانتان بر مسند حکومت، سوداي بهره جويي از اهرم مذهب براي دخالت در جوامع همساي? ايران مهم ترين وسوس? ذهني شما بوده است. در مقدم? قانون اساسي جمهوري اسلامي، که «سند سلب حقوق ملت» نامي برازند? آن است، از چنين سودايي به صراحت سخن رفته.