• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : تاريخچه خانقاه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + هجده تير 
    جا دارد که همين جا طلاب حوزه علميه قم پيرو اسلام ناب محمدي از لطف و عنايت حضرت آيت الله ناصر مکارم شيرازي و کرامت دفتر ايشان جهت امعان توجهي که در قصيه فوق بعمل آوردند نهايت کمال سپاسگزاري و قدرداني صورت گيرد
    اين توجه خاصه مرجعيت، حسادت معاندان و عوامل وابسته به اجانب را برانگيخت. اين محاربان مفسد ضدولايت فقيه از سر بخل و حسد و کينه و نفاق ، دوام حيات وبلاگ کجکول را که بطور مسلم مراجع عظام خاصه دفتر حضرت آيت الله العظما ناصرمکارم شيرازي به آن گوشه نظري دارند برنتافته اند و در صدد تعطيلي و فيلترينگ آن از طريق عناصر نفوذي خود در دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي برآمده اند
    ارتباط گردان هاديون بروجردي و محفل دخمه در کرمان با قتلهاي زنجيره اي
    .
    خبر فيلترينگ وبلاگ کجکول توسط آخوندک معلوم الحال و مجهول الهويه اي به نام علي گودرزي اعلام شد. براساس تحقيق و پژوهش برادران ما در قم و بروجرد و براساس اخباري که قبلاً توسط کجکول اعلام شده بود علي گودرزي يکي از سرکردگان باند مفسدفي الارض و محارب و ضدولايت فقيه موسوم به گردان هاديون بروجردي است . باند مافيايي مخوفي که از دستهاي عوامل جنايتکار آن خون مسلمانان روان است و صفحاتي از پرونده سياه آنان بزودي گشوده و افشا خواهد شد و نام قربانيانشان و نحوه قرباني کردن آنها و به قربانگاه کشاندنشان تشريح خواهد شد. اين باند محارب جنايتکار ضدولايت فقيه که محفل دخمه – مسئول ِ قتلهاي زنجيره اي کرمان - را الگوي کار خود قرار داده ، جنايتهاي خود را به نام اسلام و مذهب تشيع اثناعشري انجام ميدهند و لباس مقدس روحانيت را آلوده و لکه دار ميسازد
    علي گودرزي و علي کشوري و رحيم بيرالوند و عده ديگري که سردمداران شبکه مساجد و هيات بروجرد و وابسته به ملاجوادمحرابي آخوندک نفوذي در وزارت اطلاعات در قم هستند، با راه اندازي سايتهاي زنجيره اي متعددي مانند اراده، درکنارمردم بروجرد، صوفيان،" صوفي ستيز"، پاسخ به صوفي"، زيرخرقه" و ... در کنار وبلاگهايي مانند خرقه و فرقه و شهرطريقت ، و ... در صدد مصاف با کجکول بودند. اما رگبارهاي شهاب سه از زرادخانهء دشمنکوب کجکول به سرعت سنگرهاي آنان را به ويرانه مبدل نمود و سلاحهاي هاي فرسوده و فرتوت و بيخاصيت آنان را به پاره آهنهاي زنگ زده تبديل کرد و روانه زباله دان تاريخ نمودحالا آخرين ترفندشان فيلترينگ و تعطيلي کجکول است
    خطاب ما به محاربان مفسد

    .آخوندک علي گودرزي نسناس
    بدان و آگاه باش که در برابر هريک فقره وبلاگ که فيلتر شود دووبلاگ داير ميشود که همزمان فعاليت خواهند کرد. اکنون کجکول با دوبرابر نيرو در دو وبلاگ همزمان در گردش است. تو و قبيله نسناسان قابل آن نيستيد که اين سيل خروشان را متوقف نمائيدهراس و وحشت شما نسناسان قابل درک است. در کوتاه مدتي تعداد مراجعان به يک وبلاگ کجکول از مرز يک ميليون گذشت، و حالا کجکول با دو وبلاگ به ميدان آمده
    .
    الا انتم السفهاء و لکن لاتشعرون
    Posted by KAJ KOOL at 02:17 0 comments
    + هجده تير 
    اطلاعيه شوراي فرهنگيان دراويش سلسله نعمت اللهي گنابادي در خصوص تخريب منزل آقاي رحمت الله جوادي

    اطلاعيه شوراي فرهنگيان دراويش سلسله نعمت اللهي گنابادي در خصوص تخريب منزل آقاي رحمت الله جوادي

    الملک يبغي مع الکفر و لا يبغي مع الظلم آنان که عمدا ، به واسطه غرض و مرض و يا سهوا ،به جهت جهالت و تحجر ، خواسته يا نا خواسته ،به نام اجراي قانون يا عمل به تکليف ، خون بندگان خدا را در شيشه سياست دين ورزان مي ريزند ، بار ديگر فاجعه آفريدند Read more...
    + هجده تير 
    مسلم است که لغت خانقاه در واژگان قرآن نيست. اما اين امر جواز تخريب خانقاه نيست
    ازجانب ديگر مسلم است که شعر در قرآن مورد توجه قرار گرفته اما توجه قرآن به شعر يک توجه منفي است. از همين رو متحجران و سطحي نگران از قبيل خوارج ، مطلق ِ شعر را منکر و مذموم و شرعاً ممنوع ميشمارند و به آيات شريفه سوره مبارکه "شعراء" استناد ميکنند که شاعران را عموماً، گروهي سرگشته ميشمرد و دنباله روهاي شاعران را گروهي "غاوون" ميخواند. معذلک ميدانيم که عليرغم نظر منفي قرآن نسبت به عموم شعر و شاعري، شعر در فرهنگ اسلامي جايگاه منيعي دارد، چرا که مشمول آن قسمت از آيات شريفه است که مسثتثنا به "الا" است، و در قيد اين استثنا، عموم سخنوران و گويندگان و خطيبان مسلمان معمولا خطابه ها و نصايح خود را به ابياتي از شاعران مي آرايند و گهگاه اشعاري از مقام ولايت فقيه حضرت آيت الله سيدعلي خامنه اي در خبرگزاريهاي داخلي درج ميگردد و ديوان عارف نستوه مجاهد کبير حضرت آيت الله العظما روح الله الموسوي الخميني و نيز ديوان اشعار حضرت آيت الله العظما ناصر مکارم شيرازي مد ظله العالي نشانگر سريان روحانيت در لباس الفاظ و کلام است و اين فن شعر با مطلق شعر و شعر مذموم در لسان تنزيل متفاوت است

    الحال اگرچه نام خانقاه از لغتهاي دخيل و نه اصيل در فهرست لغات اسلامي است اما هيچ فتوايي توسط اکابر عالم تشيع مبني بر ضرورت تخريب مکاني به اين نام که در آن ياد خدا برپا است صادر نشده و بخصوص مراجع عظام تقليد تشيع اگرچه ارشاد به شرکت در مساجد و احتراز از حضور در خانقاه ميفرمايند اما هرگز فتوايي دال بر تخريب خانقاه صادر ننموده اند

    با توجه به مقدمات فوق، حمله و تخريب مکاني به اسم حسينيه در شهر قم که محل عبادت خداوند و قرائت قرآن و ادعيه ماثوره و برپا کردن نمازهاي يوميه و ديني و مذهبي بود؛ مورد نظر هيچ يک از آقايان مراجع نبود.
    اما عده اي مکارانه کوشيدند تا مسئوليت عمل شنيع خود را به پاي مرجعيت قم تمام کنند. اقدامات خرابکارانه اين گروه مافيايي فاسد نمونه اعلاي افساد و به اعتباري اعلان جنگ به مقام ولايت فقيه و وهن عالم اسلام و تضعيف نظا م مقدس اسلامي بود زيرا عمل تخريب بدون حکم دولت مرکزي اسلامي و بدون فتواي صريح مراجع عظام صورت انجام بخود گرفت
    حمله و تخريب مرکز تجمع دراويش مسلمان در قم بدون حکم دولتي و فتواي صريح شرعي از اسباب مسلم وهن اسلام
    در چشم مسلمانان ايران و مردم جهان بود و نتايج منفي بسياري ببار آورد که از چشم گزارشگران و خفيه نويسان نظام مقدس اسلامي پنهان نيست
    دستها و عوامل مرموزي که به اين ماجرا دامن زدند مرتکب معصيت بزرگ
    وهن اسلام عزيز شدند که براي برپايي پرچم آن خون شهداي بسياري
    + هجده تير 

    شعر و خانقاه در تاريخ اسلام

    وهن اسلام حرام و از کبار معاصي است
    عريضه جديد طلاب حوزه علميه قم پيرو اسلام ناب محمدي به محضر آيت الله العظما ناصر مکارم شيرازي

    بنا به اجماع فقهاي عظام که حافظان بيضه اسلام عزيزند وهن اسلام از کبار معاصي است
    براين اساس از هر عملي که حاصل آن وهن اسلام باشد بايد احتراز کرد و اگر کسي يا کساني يا دستهايي بر اعمال وهن آميز نسبت به اسلام عزيز اصرار ورزند بايد مورد شناسايي مسئولان محترم قرار بگيرند و در نظر امت اسلامي افشا شوند

    عده اي فتواي برخي از مراجع عظام را در مورد بحث لغت"خانقاه" مبناي وهن اسلام کرده اند. هرچند لغت خانقاه از ابتدا در منابع اسلامي يافت نميشده، اما از طرف ديگر همه ميدانند که اسلام داراي فرهنگي جهان شمول است که بسياري از تمدنهاي درخشان عالم در آن مستحيل شده اند و اين مطلبي است که مورد توجه خوارج قديم و وهابيان جديد قرار نميگيرد. چنان که کلمه فلسفه نيز در متن قرآن مجيد نيست و بطور مسلم پس از نهضت شعوبيه وارد جهان اسلام شده و وهابيان به همين دليل فلسفه اسلامي و تاريخ فلسفه اسلامي را مردود ميدانند و فلاسفه کبير عالم اسلامي را کافر ميشمارند
    چنين ضيق مشربي سبب اعتلاي اسلام عزيز نميشود
    + هجده تير 
    بوستان تاريخ بشري را آبياري کرده است
    بدتر از همه اين که مرتکبان اين عمل حرام؛ موجهه عمل خود را فتواي مراجع عظام قرار داده بودند و با اين دروغ بزرگ ميکوشيدند تا پاي مراجع عظام را به ميان بکشند و ذهن عوام را نسبت به نام آنها مخدوش سازند

    اين مجموعه اعمال شنيع که مسلما
    وهن اسلام
    عزيز را با خود به همراه داشت چيزي جز يک توطئه سازمان داده نميتوانست باشد که هدف از آن بطور مشخص سياهنمايي اسلام عزيز و آلوده کردن دامن پاک مراجع عظام عالم تشيع اثناعشري و تحقير مقام مرجعيت در ذهن عموم و پاره کردن رشته اتصال و اعتماد مردم مسلمان به مراجع بزرگوار بود تا در روز مبادا، مردم از کنار فتواي مراجع بي اعتنا بگذرند و به حمايت از نظام اسلامي سينه سپر نکنند و اين بزرگترين ارمغان مسموم به اجانب معاند است که در کمين گاه خود در انتظار يک چنين فرصت سياهي لحظه شماري ميکنند

    نتيجه اين حوادث زيانبار مي توانست هم پايه هاي اعتماد ملي را دچار آسيب نمايد و هم بحراني در ارتباط مردم با مرجعيت فراهم آورد و ارزيابي اين خطر بزرگ در فرمايشات حضرت آيت الله العظما ناصر مکارم شيرازي در گردهمايي خردادماه حوزه علميه قم ابراز شد
    يک جمعبندي دقيق از حوادث تخريب مرکز اجتماع درويشها در قم از ابتدا تاکنون نشانگر نشانه هاي زير است
    الف- ظالم نمايي نظام مقدس اسلامي و مظلومي درويشها
    ب- گسيل توجه مردم به مکتب درويشي و بي اعتماد کردن آنها نسبت به مساجد و هياتهاي مذهبي
    ج – بي اعتنا کردن انها نسبت به برخي فتاوي مراجع
    ( گزارش مخفي وزارت اطلاعات و وزارت کشور- جمعبندي حوادث قم نوشته عبدالله شهبازي)

    در همين ايام، نيازبه معنويت در دنياي معاصر و سرخوردگي از مکاتب جعلي شبه عرفاني و افزايش علاقه عمومي بين المللي به مولانا صاحب مثنوي باعث شد که سياستمداران کشور همسايه –ترکيه- به اين صرافت بيفتند که حصري را که از زمان کمال آتا تورک نسبت به جماعت درويشها اعمال ميشد بشکنند و به بهانه مزار مولانا در قونيه از اين شهر پايتخت يک "اسلام ميانه رو" را ارائه کنند ، و مصلحت انديشان ايراني نيز به اين صرافت افتادند که با برپاکردن مقبره
    + هجده تير 
    مزاري براي شمس تبريزي در شهر ِخوي، کعبه دومي براي علاقمندان به تصوف در ايران ايجاد کنند
    در اين تغيير و تحولات بين المللي و تاثير و تاثرات داخلي و خارجي ، اتخاذ سياست سرکوب و تضييق بر عليه دراويش در ايران به مصلحت نظام مقدس اسلامي نينجاميد. يعني غائله اي که توسط غوغاسالاران در قم برپا شد به اين توهم نادرست دامن زد که اسلام مکتبي خشونت گرا و مخرّب و سرکوبگر و مظلوم کش است. همين امر موجب شد که کثيري از مردم به جانب تصوف علاقه نشان دهند و اين امر بيش از پيش به داغ کردن بازار درويشي در کشورهاي مسلمان – از جمله ايران – کمک شايان کرد

    اکنون به نظر ميرسد که همان دستهاي توطئه گر و باندهاي مافيايي ضدولايت فقيه نفوذي در حوزه علميه قم دوباره فعال شده و در صدد
    وهن مجدد اسلام
    است
    مردم مسلمان ايران و عموم مسلمانان جهان عدالت طلب اند و در دل خود براي مظلومان دلسوزي و بر ظالمان لعن و نفرين ميکنند و اين شيوه اي است که در مرور قرون به عرف عموم تبديل شده است

    امروز، احضار و بازداشت مسلمانان زيان ديده در واقعه قم و به زندان فرستادن آنان فاقد وجاهت عقلاني و عاري از هرگونه توجيه منطقي و خالي از پايه هاي شرعي و تکيه گاه هاي عرفي است. انعکاس مثبتي نيز در جهان و دررسانه هاي بين المللي و اخبار جهاني ايجاد نميکند. از جمعيت دراويش درايران اسلامي ، چهره اي بغايت مظلوم ميسازد، و برعکس دولت و دستگاه قضايي اسلامي را با چهره اي بغايت ظالم، خشن، سرکوبگر و فاقد رافت و عطوفت الهي ارائه ميدهد. طرح شوم يک فروپاشي مخملي که معاندين و اجانب حاضرند ميلياردها دلار خرج تحقق آن بنمايند

    اما خطر بيشتر در اين توطئه خطرناک آلودن نام مراجع است. زنداني کردن عده اي درويش به حکم يک قاضي مجهول الحال چون در قم اتفاق ميفتد امري است که مردم ايران و جهان آن را با خواست مراجع پيوند ميدهند و آن را از چشم مراجع ميبينند. به اين ترتيب اين توطئه شيطاني هدفي پوشيده را در نظر دارد که تخريب اعتماد عمومي نسبت به مقام مرجعيت است

    طلاب مسلمان حوزه علميه قم پيروان اسلام ناب محمدي در موج سرکوبهاي مجدد، وسيل بازداشتهاي اخير دراويش بخصوص در شهر قم خطر توطئه مسمومي را نسبت به ساحت مقدس مرجعيت احساس ميکنند و نسبت به اين امر خطير قويا هشدار ميدهند

    کبار معاصي
    از آنجا که
    وهن اسلام
    به اجماع مراجع عامه و خاصه حرام و از کبار معاصي است؛ و در ماجراي بازداشت دراويش وهن به اسلام و توهين به مراجع هردو مستتر و موجود است
    از حضرت آيت الله العظما ناصرمکارم شيرازي خاضعانه خواستاريم تا با امعان نظر مشکل گشاي خويش امر به رفع اين مشکل بزرگ صادر فرمايند

    با عرض خضوع مخلصانه و ادب خالصانه
    با اعتذار از تصديع
    طلاب حوزه علميه قم پيرو اسلام ناب محمدي

    چهارشنبه دوازدهم تيرماه هزاروسيصد و هشتاد و هفت خورشيدي

    سلام عزيز! و باز هم مثل هميشه استفاده كردم.

    (بوو اي وقم زييه مملي چ اَ جونت مَخو ؟هان بوو! گل گراش)

    + مملي 

    نامه خواندني فرزاد کمانگر، فعال حقوق بشر که به اعدام محکوم شده از زندان اوين

    "نخست براي گرفتن کمونيستها آمدند
    من هيچ نگفتم
    زيرا کمونيست نبودم
    بعد براي گرفتن کارگران و اعضاي سنديکا آمدند
    من هيچ نگفتم
    زيرا من عضو سنديکا نبودم
    سپس براي گرفتن کاتوليکها آمدند
    من باز هيچ نگفتم
    زيرا من پروتستان بودم
    و سرانجام براي گرفتن من آمدند
    ديگر کسي براي حرف زدن باقي نمانده بود "¹
    هنگامي که از گوشه چشم تابلو بازداشتگاه اوين را خواندم آنچه را از اين زندان از گذشته دور تا امروز در ذهن داشتم و يا خوانده بودم مرور کردم ، ناخودآگاه "خون ارغوانها"²در ذهنم تجلي دوباره يافت . خيلي دوست داشتم کاش آن سرود را حفظ کرده بودم ، لحظه ورود به راهروهاي 209 و انفرادي هاي آن بويي غريب و ناآشنا را حس ميکردم با خودم گفتم شايد اين بوي زندان ، بوي خفقان و بيداد باشد .
    چشم بند تا خروج از 209 جزئي جدا نشدني از زنداني است که مرا به ياد کساني انداخت که سلاطين در سياهچالها چشمانشان را در مي آورند تا بينايي ، حسي که انسان بيشترين ارتباط را با دنياي اطراف ميگيرد را از او بگيرند و حال چشمانت را مي بستند ، غافل از اينکه گاهي ديوارها مانع بينش و ديدن نميشوند .
    209 يعني انفرادي ، انفرادي که قريب ترين و گمنام ترين واژه کتابهاي قانون ماست يعني توهين ، تحقير ، بازجويي هاي چندين و چند ساعته ، بي خبري مطلق ، ايزوله کردن و در خلاء نگهداشتن ، خرد کردن به هر قيمت و هر وسيله اي . انفرادي يعني شکنجه سفيد يعني شبهاي بي پايان و اضطراب ، بعد از شکنجه سفيد شب و روز فرقي با هم ندارد فقط نبايد هيچ اخبار يا اطلاعات تازه اي به تو برسد . اطلاعات و اخبار تو تنها القائاتي است که روزي چند بار در اتاقهاي سبز رنگ بازجويي طبقه اول در گوشهايت تکرار ميشود تا تو را ضربه پذير سازد و تو در سلولت وعده هاي بازجويت را در ذهن بررسي ميکني و فردا و فرداها دوباره همان برنامه در اتاقهاي سبز بازجويي شبيه اتاق جراحي تکرار ميشود و آنقدر اين عمل تکرار ميشود تا گفته هاي بازجو ملکه ذهن تو ميگردد و تو باور ميکني که چه موجود بدي بوده اي !
    و هر روز که از اتاق بازجويي به سلولت برميگردي هر آنچه در سلولت هست زير و رو شده است يا بهتر بگويم شخم زده شده است ، خمير دندان ، صابون ، شامپو ، پتوهاي سياه بد بويت ، موکت رنگ و رفته و حتي ليوان چندبار مصرفت را بدنبال چيزي جابجا کرده اند . شايد به دنبال ردي از لبخند ، اميد ، شادي ، آرزو و خاطره ميگردند تا مبادا پنهان کرده باشي ، و هر شب که تو در روياي ديدن دوباره مهتاب به ديوار سلولت چشم ميدوزي چيزي مانند شبح از دريچه کوچک سلولت سرک ميکشد و تو را زير نظر ميگيرد ، مبادا به "خواب شيرين" رفته باشي و يا در روياي شبانه ات مادر بر بالين فرزند آمده باشد و در آن تاريکستان لالايي را مرهم زخمهاي فرزند نموده باشد.
    به ديوارها که چشم ميدوزي به يادگاريهايي که ميهمانان قبلي سلولت از خود به جا گذاشته اند از عرب و ترک و کرد و بلوچ و معلم و کارگر و دانشجو گرفته تا فعال حقوق بشر و روزنامه نگار ، همه به اينجا سري زدند . گويي درون 209 عدالت در حق همه به طور مساوي اعمال شده است چون اينجا فارغ از قوميت ، فازغ از جنسيت ، فارغ از مذهب و فارغ از هرگونه طبقه اي همه به گونه اي مساوي به زندان مي آيند .
    از سلولهاي انفرادي تا سلولهاي عمومي تنها بيست تا سي متر فاصله است که بعضي ها چند ساله و بعضي ها چند ماهه طي ميکنند ، سلول عمومي يعني ديدن و حرف زدن با انسانهايي شبيه خودت يعني شنيدن صداي انسانهايي که بايد صدايشان شنيده شود ، سلول عمومي يعني نوشيدن يک ليوان چاي داغ يعني رفتن به حمام به دلخواه خودت ، سلول عمومي يعني اجازه اصلاح سر و صورت و براي بعضي ها يعني اجازه ديدن چشمان نگران عزيزان ، پشت ديوارهاي شيشه اي و براي من يعني رفتن به هواخوري بعد از ماهها ، بعد از ماهها براي اولين بار به هواخوري رفتم ، هقته اي سه بار و هر بار 20 دقيقه ، هواخوري اتاق کوچکي بود با ديوارهاي بلند و سقفي نرده کشي شده و مشبک ، براي من که آسمان و خورشيد را هر روز از دامن زاگرس عاشقانه نگريسته بودم اينجا گويي آسمان را پشت ميله ها زنداني کرده بودند .خورشيد دزدکي به گوشه اي از هواخوري سرک کشيده بود و انگار او هم ميدانست که نبايد به ديوارهاي امنيت ملي نزديک شد ، دوربيني هم بالاي سرمان تند و تند ميچرخيد تا همه جا را زير نظر داشته باشد ، مبادا با خورشيد خانم نگاهي رد و بدل کنيم و چشمکي بزنيم که به حساب "ارتباط با بيگانگان" گذاشته شود و يا به نسيم بگوييم "حال همه ما خوب است" و اين خبر موجب "تشويش اذهان عمومي" گردد و ديوارهاي هواخوري نيز آنقدر لکه هاي ناشيانه رنگ بر آنها ديده ميشد که ديوارها را بد منظر کرده بود "هر چند که زيباترين ديوارها اگر ديوار يک زندان باشند باز شايسته تخريبند" .
    ديوارهاي 209 رسالت خطير خود يعني جدا کردن زندانيان از يکديگر را به خوبي انجام نداده بودند . اينجا ديوارها قاصد دوستي و نامه رسان شده بودند ، پس بايد مجازات ميشدند و هر هفته بر تن ديوار رنگ تيره تر ميکشيدند تا در نهايت روزي با سنگ سياه نقش پوشش کردند . ديوارهاي هواخوري براي زندانيان تخته سياه ، روزنامه ديواري و حتي ترک ديوار نقش صندوق پست را ايفا ميکرد و پيام زندانيان را به هم ميرساند . ديوارها پر بود از خبرها و اسامي دانشجوها ، آنها که از تير ماه 78 ، نه نه...!! ، دورتر... از 16 آذر آمده بودند ، آنها که سالهاست پاي ثابت انفراديها هستند و با جسارت تمام مينوشتند "دانشجو ميميرد ذلت نمي پذيرد" و

    + مملي 

    باور کنيد اينجا جمهوري صد در صد اسلامي است.

    + مملي 
    مديريت محترم صوفيان رند شما اگر لطف بفرمائيدو كامنت ها رامطالعه كنيد فكر ميكنم براي ارشاد شما كافي باشه.
     <      1   2