• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : جوابيه 2
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + طلبه پشيمان كه راه برگشت ندارم 

    آن چاه و بناي جمکران- که در همان نزديکي هاي شما قرار دارد- بر چه اساس و اصول اسلامي بنا شده است؟ آيا در آنجا مردم ياد مي گيرند که چگونه"دين را براي خدا خالص کنند؟" يا که در آن محل همه به "غير" و "اغيار" روي مي آورند. آن بساط "معرکه بگيري" مگر غير از آن است که دون خدا است؟ چرا شما به اين مسائل توجه نمي کنيد؟ من در اين باره صدها نمونه سخن دارم که از بازگو کردن آنها در اينجا به اين اميد خودداري مي کنم که شما قدري به اين سخنان من که از دلم برخاسته توجه کنيد شايد که بر دل شما نشيند

    * احکام تقليد (از کتاب رساله عمليه امامخميني)

    1 - عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد، ولى در احكام غير ضرورى دين بايد يا مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل به دست آورد،يا از مجتهد تقليد كند، يعنى به دستور او رفتار نمايد، يا از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده‏اى از مجتهدين عملى را حرام مى‏دانند و عده ديگر مى‏گويند حرام نيست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى‏دانند آن را بجا آورد. پس كسانى كه مجتهد نيستند و نمى‏توانند به احتياط عمل كنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.

    (خميني در اولين پراگراف کتاب رساله اش نوشته) عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد.

    (انسان عاقل همين حکم را نيز زير سئوال مي برد. يعني از کجا معلوم که اين سخن درست باشد؟ درجايي که اغلب مسلمانان از طريق شناسنامه مسلمان اند يعني اينکه آنها براي اصول عقايد خود هيچ دليلي ندارند و اصلا اغلبشان نمي دانند که عقايد اسلامي بر مبناي چه اصولي بنا شده است! همچنين درجايي که مي توان ثابت کرد که دليل همه آن کساني که حتا از روي تحقيق و مطالعه مسلمان شده اند، مي تواند دليل درستي نباشد و آنها هم بر حسب مسائل شخصي خود به آن نتايج رسيده باشند. چگونه مي توان حکم کرد که عقيده مسلمان به اصول دين مي بايد از روي دليل باشد؟ اصلا دليل کجا و مسلماني کجا؟ باضافه، دليل هرکس براي خودش و در محدوده فکري همان کس معتبر است. يعني اينکه دليل هرکس، از عقل او فراتر نمي رود و از آنجايي که عقل هرکس هم عقل کل نيست مي تواند دليل درستي براي اصول عقايد مذهبي اش نداشته باشد. با اين استدلال مي توان گفت که سخن خميني (و باقي مجتهدين) سرتاپا باطل و سفسطه است و نبايد به آنها بها داد.