• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : سماع قسمت دوم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + اكبر 

    حالا اگر ما بخواهيم‌ اين‌ تناظر را کمي‌نزديک‌تر بکنيم‌، و بيان‌ ريتم‌، يک‌ بيان‌ تصويري‌ باشد، تصويرها هم‌ با کلمه‌ها گفته‌ بشوند وکلمه‌ها هم‌ خودشان‌ مبين‌ ضرب‌ باشند، آن‌ وقت‌ مي‌گوييم‌ که‌ در اينجا ديگر ضرب‌ نيست‌ که‌مبين‌ احساس‌ها و انديشه‌هاست‌، بلکه‌ اين‌ تصويرها و گزاره‌ها هستند که‌ مبين‌ ضرب‌ آهنگ‌هستند و شعر اين‌ است‌، شعر مشاهده‌ حرکت‌ است‌ از ضرب‌ آهنگ‌ به‌ معنا، همچنان‌ که‌ رقص‌مشاهده‌ حرکت‌ است‌ از ضرب‌ آهنگ‌ به‌ فرديت‌ و ذهنيت‌، در شعر و سماع‌ مولوي‌ اين‌ دو ازهم‌ جدايي‌ ناپذيرند، همچنانکه‌ در زندگي‌ او جدايي‌ناپذير بوده‌ است‌. در جايي‌ نوشته‌اندکه‌ مولوي‌ چرخ‌ زدن‌ را از شمس‌ ياد گرفت‌، مولوي‌ در سماع‌ چرخ‌ نمي‌زد چرخ‌ زدن‌ را ازشمس‌ ياد گرفت‌. همه‌ آن‌ حرفهايي‌ را که‌ زدم‌ در اين‌ غزل‌ متجلي شده‌اند. اين‌ غزل‌ مولوي‌در واقع‌ يک‌ نوع‌ بيان‌ چيزهايي‌ است‌ که‌ من‌ با پرحرفي‌ بيان‌ کردم‌:

    چون‌ خيال‌ تو درآيد به‌ دلم‌ رقص‌ کنان‌
    چه‌ خيالات‌ دگر مست‌ درآيد به‌ ميان‌

    گرد برگرد خيالش‌ همه‌ در رقص‌ شوند
    و آن‌ خيال‌ چو مه‌ تو به‌ ميان‌ چرخ‌ زنان‌

    هر خيالي‌ که‌ در آن‌ دَم‌ به‌ تو آسيب‌ زند
    همچو آيينه‌ زخورشيد برآرد لمعان

    سخنم‌ مست‌ شود از صفتي‌ و صد بار
    از زبانم‌ به‌ دلم‌ آيد و از دل‌ به‌ زبان‌

    سخنم‌ مست‌ ودلم‌ مست‌ و خيالات‌ تو مست‌
    همه‌ بر همدگر افتاده‌ و بر هم‌ نگران‌

    * اين متن بخشي از مقاله «سماع غزل مولوي» است که توسط دکتر ضياء موّحد در «همايش آموزه‌هاي مولانا براي انسان معاصر» ارائه شده است. متن کامل مقاله را از اينجا دريافت کنيد.