• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : تاريخچه خانقاه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 25 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + alializade 

    + مملي 

    سايت مجذوبان نور:

    عدالت بر دار شقاوت

    عمر کوتاهست و دنيا بيوفاست. روزي بود که نبودي و روزي ميايد که نيستي ، پس ميان دو نيستي ادعاي هستي مکن،که جز نامي از تو نميماند .چه ميخواهي ؟ فرعون باشي يا موسي ؟؟!.در نفي انسانهاو حقوق آنها،بر راه شقاوت در مقام ظلم بنشيني وطاغوت را بندگي کني، يا انسانيت را ميزان نمايي وبر راه عدالت بر کرسي قضاوت ، بدنبال حقيقت باشي . امروز بر کدامين راه قدم ميزني ؟؟!!

    در مقام اوليا نشستن و کار اشقيا کردن؟! ، نام قرآن برزبان و تيغ بر صاحب آن کشيدن ؟! ، بر شمشير ظلم عباي شريعت انداختن ،عدالت بر دار شقاوت کردنست .

    آنچه ميخوانيد اعتراضيه آقاي اميد بهروزي وکيل شيخ بزرگوار جناب آقاي شريعت به علت ابطال پروانه وکالتش مي باشد. ضمناً ايشان از محکومين فاجعه قم نيز مي باشند. در انتها نيز صورت حکم ابطال پروانه وکالت ايشان مي آيد.

    رياست و اعضاي محترم هيأت اجرايي موضوع ماده 2 آيين‌نامه اجرايي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه

    با سلام؛

    احتراماً عطف به نامه شماره 1365/874 م /ك مورخ 25/2/87 موضوع ابلاغ راي شماره 47 / ه مورخ 10/2/86 هيأت محترم رسيدگي به تخلفات وكلا، اينجانب اميد بهروزي وكيل و مشاور حقوقي مركز امور مشاوران حقوقي قوه قضاييه در راستاي دفاع از حقوق قانوني خويش و حمايت از استقلال شغلي خود و ساير همكارانم در آن مركز، بنا به تجويز ماده 4 دستورالعمل اجرايي تبصره ماده 27 آيين‌نامه اجرايي ماده 187 قانون برنامه سوم توسعه ضمن اعتراض نسبت به حقوق مذكور، ذكر مطالبي را لازم و ضروري مي‌دانم كه مختصراً به شرح ذيل معروض مي‌گردد :

    مقدمه:

    شغل شريف وكالت را با امضا قسم‌نامه‌اي آغاز نمودم كه وثيقه آن را شرافت انساني خويش قرار دادم. سوگند خوردم و متعهد گرديدم كه در اجراي قانون و عدالت بر پايه راستي و صداقت، پاسدار حقوق مردم و موكلين خود باشم. پس از من نخواهيد كه وجدان، انسانيت و قداست ارزشهاي بشري و شرف خود را زير پا بگذارم و در محكمه جان و وجدان، حقيقت، عدالت و آرمانهاي اعتقادي خويش را به تيغ چاپلوسي براي جيفه دنيا،‌ سلاخي نمايم. در پاكي و درستي اعمال خود چنان محكم و مطمئن هستم كه نه تنها ابطال پروانه وكالت اثري در روش و ديدگاههاي من نخواهد داشت بلكه چون به شرافت انسانها و قداست عدل و عدالت و روز جزا اعتقاد دارم ابطال حيات و زندگي‌ام نيز نمي‌تواند مرا به پستي، بردگي و سكوت در برابر ظلم بكشاند.

    اعتراض به حكم صادره تنها براي آن است كه در ادامه راه عدالت خواهانه خويش، ضمن دفاع از حقوق ضايع شده خود و موكلين مظلوم، عدم اجراي قانون، و اعمال نفوذ سياست بازان را در دستگاه قضايي متذكر گردم شايد و تنها شايد هنوز دلسوخته‌اي در قوه قضاييه يافت شود كه تعهدات اخلاقي، انساني و اسلامي خود را نسبت به قانون اساسي و قوانين جاريه و حقوق مردم فراموش نكرده باشم.

    جايگاه و وظيفه مركز امور مشاوران در حمايت يا تقابل با وكلاي تحت پوشش خود.

    قبل از آغاز دفاعيات خود نظر رياست و اعضاي محترم هيأت اجرايي را به يك مسئله غامض و پيچيده جلب مي‌نمايم كه اين موضوع پرسشهاي بيشماري را در ذهن ايجاد مي‌كند. و نتيجتاً به اين پاسخ مي‌رسيم كه عملكرد مركز امور مشاوران كه بايد براساس ملاكها و ضوابط كاملاً قانوني استوار باشد، متأسفانه شديداً تحت تأثير القاي يك جو يا گرايش سياسي بدون هيچ دليل و مستند قانوني ابتدا حكم به تعليق و پس از نزديك به 2 سال هم اكنون حكم به عدم صلاحيت اينجانب در ادامه شغل وكالت داده است.

    براي اثبات اين موضوع نظر عاليجنابان را به شرح مختصري از وقايع پيش آمده جلب مي‌نمايم.

    اينجانب براساس تعهد و وظيفه قانوني و شغلي خود در مورخه 10/11/84 وكالت جناب آقاي شريعت (واقف و متولي حسينيه شريعت قم) را در كليه مراجع قضايي و انتظامي بعهده گرفتم به علت حساسيت موضوع و مشكلات پيش آمده در واقعه و فاجعه بهمن 84 در شهرستان قم نيروهاي انتظامي و امنيتي از ارتباط و برخورد مستقيم با موكل و موقوف عليهم حسينيه شريعت قم، شديداً اجتناب مي‌ورزيدند و شرايط حاكم به گونه‌اي شكل گرفت كه وكلا تنها پل ارتباطي طرفين دعوا (مقامات امنيتي و قضايي از يك سو و موقوف عليهم و واقف از سوي ديگر) شده، كه بنده نيز بعنوان وكيل از اين قاعده مستثني نبودم، براي توضيح شرايط نظر آن عاليجنابان را به برگ احضاريه شماره 2/8402280 مورخ 10/11/84 (بشرح پيوست 1) جلب مي‌نمايد كه چگونه و بر طبق چه قانوني وكيل شاكي (اينجانب) طبق دستور مقام قضايي قبل از شروع به هر اقدام قانوني ابتداً تهديد به بازداشت و متعاقب آن حسب دستور شفاهي معاون وقت دادستان قم (آقاي جعفري) بدون تفهيم اتهام 2 روز در كلانتري 11 شهرستان قم بازداشت و سپس با صدور قرار از ناحيه معاون دادستان ملزم به حضور در حوزه قضايي شهرستان قم مي‌گردد. در چنين شرايطي كه اقدامات خلاف شرع و قانون عده‌اي از مسئولين استان قم و اعمال فشار آنها منجر به تخريب حسينيه سيد الشهدا و ضرب و شتم پيروان طريقت مرتضوي و انتساب اتهام‌هاي غير قانوني به وكيل، موكل و موقوف عليمهم و نهايتاً صدور حكم محكوميت از شعبه 112 دادگاه عمومي جزايي قم مي‌شود. وظيفه و تكليف اصلي و قانوني مركز امور مشاوران حقوقي دفاع از حقوق صنفي وكلاي تحت پوشش خود مي‌باشد و عرفاً و قانوناً مي‌بايست از حقوق اينجانب در برابر دادنامه غيرقانوني صادره از شعبه 112 دادگاه جزايي قم دفاع مي‌نمود، زيرا دفاع از اينجانب در آن شرايطي كه ذكر آن رفت دفاع از استقلال وكيل و حيثيت مركز امور مشاوران بود، ولي با نهايت تأسف و تألم بايد بگويم هيچگونه دفاعي در برابر اين بي عدالتي‌ها صورت نگرفت بلكه به توصيه مقام‌هاي امنيتي و دولتي مركز امور مشاوران حقوقي قوه قضاييه اينجانب را بدون ارائه دلايل و استماع دفاعيات، ابتدا به ساكن، معلق و تقريباً پس از گذشت دو سال هم اكنون محكوم به عدم صلاحيت در ادامه شغل وكالت مي‌نمايد.

    صادر كنندگان احكام تعليق پروانه وكالت، عدم صلاحيت و ابطال آن آيا مي‌دانند كه اين روش برخورد با يك وكيل كليت نظام حقوقي – قضايي يك كشور را زير سوال مي‌برد؟ و محدوديت و جلوگيري از وكلا در دفاع از موكلين در برابر ظلم و بي‌عدالتي، همسويي با ظالمين و تقابل با عدالت خواهان مي‌باشد؟

    وظيفه و تعهدات قانوني و اخلاقي مركز امور مشاوران حقوقي قوه قضاييه دفاع از قانون و عدالت و حمايت از وكيل حامي حقوق مظلومين است. نه شكستن حريم قانوني و قداست شغلي او؟

    دفاعيات

    + مملي 
    صورت حکم ابطال پروانه وكالت آقاي اميد بهروزي از وکلاي دراويش گنابادي و اعتراضيه ايشان به اين حکم

    صورت حکم ابطال پروانه وكالت آقاي اميد بهروزي از وکلاي دراويش گنابادي و اعتراضيه ايشان به اين حکم

    شغل شريف وكالت را با امضا قسم‌نامه‌اي آغاز نمودم كه وثيقه آن را شرافت انساني خويش قرار دادم. سوگند خوردم و متعهد گرديدم كه در اجراي قانون و عدالت بر پايه راستي و صداقت، پاسدار حقوق مردم و موكلين خود باشم. پس از من نخواهيد كه وجدان، انسانيت و قداست ارزشهاي بشري و شرف خود را زير پا بگذارم و در محكمه جان و وجدان، حقيقت، عدالت و آرمانهاي اعتقادي خويش را به تيغ چاپلوسي براي جيفه دنيا،‌ سلاخي نمايم. Read more...
    كسونم بوو! اچه مملي لك نمهله؟! گلگراش! سختش م دل مارش افتا! ندونم اي وقم زيه كيه؟
    + مملي 
    احساس وظيفه كنند. بايد به اين دوستان خطر را يادآوري كرد. عده‌اي ديگر بحث انتظار فرج را خوب نمي‌شناسند كه بخواهند از آن دفاع كنند. تعدادي ديگر هم هستند كه به نظر من وظيفه خود را به خوبي انجام نمي‌دهند. البته اين مسائل مربوط به كل جامعه است چون در اين زمينه تمام آحاد جامعه مسووليت دارند. اما تحليل من اين است كه جرياني در حكومت در حال شكل‌گيري است كه قصد دارد ديدگاه، گفته، نوشته و عملكرد خودش را مقدس كند تا به افكار عمومي بقبولاند هر آنچه ما انجام مي‌دهيم، مي‌نويسم و مي‌گوييم مورد نظر امام زمان است. تمام اين مسائل هم با اهداف انتخاباتي انجام مي‌شود. گروه‌هايي هم كه با اين جريان به مقابله بر مي‌خيزند يا تخريب مي‌شوند يا با تهديد ناچار به سكوت مي‌شوند. پاليزدار تنها يك بخش از اين قضيه است. جريان تخريبگر قصد دارد شخصيت‌هاي بزرگ ديني و ملي را تخريب كرده و دايره نفوذ آنها را در جامعه محدود كند. وي سپس در پاسخ به اين سئوال که «پس به نظر شما پاليزدار نماد يك جريان است؟» گفته است: بله! جريان سياسي كه پاليزدار آن را نمايندگي مي‌كند در سه محور فعال است كه يكي از آنها همين ماجراست ولي محورهاي ديگر هنوز به كار خود مشغولند. دعاگو مي‌افزويد: به طور مشخص يك عده جوان تندرو را توجيه سياسي و عقيدتي مي‌كنند كه ما مي‌خواهيم كشور را به نقطه مطلوب و آرماني برسانيم اما گروهي نمي‌گذارند. اينگونه تمام نارسايي‌ها، ضعف‌ها و ندانم‌كاري‌هاي خود را به پاي گروه مقابل مي‌نويسند. من اسم نمي‌برم ولي مطمئنم خواننده به راحتي مي‌تواند تشخيص دهد كه اين جريان توطئه از كجا شكل مي‌گيرد. وي در پاسخ به اين سئوال کع «هدف اين جريان توطئه را چه مي‌دانيد؟» گفته است: وقتي يك جبهه مطمئن باشد كه نخواهد توانست در انتخابات آينده موفق شود، به‌گونه‌اي برنامه‌ريزي مي‌كند كه افكار عمومي باور كند اشتباهات رخ داده تقصير آن نيست بلكه در اين خطاها مصلحت‌هايي هست كه در دستورات امام زمان وجود دارد. گروه فشار هم وظيفه ساكت كردن جريان مخالف را برعهده مي‌گيرد تا همه چيز درست پيش رود. اينچنين است كه جريان توطئه به جبهه ‌ارزش‌ها و جريان رقيب به جبهه ضد‌ارزش‌ها تبديل مي‌شود. وي هشدار داده است: «اتفاقي كه اين روزها در حال رخ دادن است اين است كه يك جبهه تندرو در حال شكل‌گيري است كه مي‌داند در انتخابات آينده از حمايت مردم بي‌بهره است به همين علت ممكن است حتي براي پيروزي در انتخابات دست به تقلب‌هاي گسترده بزند. من لازم مي‌دانم در اينجا به اصولگرايان و اصلاح‌طلبان واقعي هشدار دهم كه جرياني قصد تشكيل يك جريان «خوارج نهروان» در درون جمهوري اسلامي را دارد. اين جريان حتي از خوارج زمان امام علي نيز خطرناك‌تـر است».دعاگو در بخش ديگري از اظهارات خود در پاسخ به اين سئوال که «شما به عنوان يك عضو باسابقه جامعه روحانيت مبارز تعامل دولت آقاي احمدي‌نژاد با نهاد روحانيت به طور عام و روحانيت سنتي انقلابي به طور خاص را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟» گفته است: اگر از من پرسيده شود آيا دولت احمدي‌نژاد با روحانيت همراهي و همسويي دارد، يك بحث است ولي اگر پرسيده شود آيا در تصميم‌گيري‌هاي دولت، سهمي براي روحانيت وجود دارد يا نه، پاسخ من خير است. روحانيت هيچ سهمي در عزل و نصب‌ها، تغيير و تحولات و تصميمات دولت ندارد. به‌عنوان مثال مثلا در طرح تحول اقتصادي، هيچ نظرخواهي و مشورتي با جامعه روحانيت مبارز انجام نشد. البته براي روحانيت احترام قائلند اما اين دوستان اساسا خود را از مشورت با روحانيت و به‌خصوص جامعه روحانيت بي‌نياز مي‌دانند. شايد هم معتقدند كه جامعه روحانيت در اين جايگاه قرار ندارد. وي افزوده است: تحمل آقاي خاتمي بدون شك بيشتر از آقاي احمدي‌نژاد بود؛ يعني به‌رغم آنكه خاتمي هم گاهي از دست منتقدان ناراحت مي‌شد اما اگر ميزان تحمل دولت آقاي خاتمي با تحمل دولت آقاي احمدي‌نژاد را مقايسه كنيم، مي‌بينيم كه سعه صدر دولت آقاي خاتمي بيشتر بود. اين مسئله تا جايي بود كه حتي سخنان و انتقادات من به اصلاحات و دولت آقاي خاتمي تا مدت‌ها در رسانه‌هاي اين طيف نفوذ و حضور داشت اما اين مسئله در اين طرف كمتر ملاحظه مي‌شود.
    Posted by KAJ KOOL at 10:45 0 comments

    09 July 2008

    + مملي 

    به طور مشخص يك عده جوان تندرو را توجيه سياسي و عقيدتي مي‌كنند كه ما مي‌خواهيم كشور را به نقطه مطلوب و آرماني برسانيم اما گروهي نمي‌گذارند. اينگونه تمام نارسايي‌ها، ضعف‌ها و ندانم‌كاري‌هاي خود را به پاي گروه مقابل مي‌نويسند. من اسم نمي‌برم ولي مطمئنم خواننده به راحتي مي‌تواند تشخيص دهد كه
    .
    اين جريان توطئه از كجا شكل مي‌گيرد
    .
    تاريخ انتشار: - ?? تير ????

    حجت‌الاسلام محسن دعاگو امام جمعه صريح شميرانات و عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز تهران که يکي از مشهورترين منتقدان دولت محمد خاتمي بود، روز چهارشنبه در گفتگويي صريح و بي‌پرده با يک روزنامه سراسري ابعاد هشداردهنده‌اي را از تحرکات جريان افراطي و اهداف نهايي آن تشريح کرد.به گزارش شهاب‌نيوز دعاگو در اين گفتگو درباره تحليل خود از ماجراي پاليزدار گفته است: «من اصلا چيزي به نام جريان پاليزدار را به صورت مستقل به رسميت نمي‌شناسم. اين توطئه توسط يك محفل خاص سياسي طراحي شده و سه ركن اصلي دارد». وي افزوده: «ركن اول تخريب شخصيت‌هاي ديني و ملي است تا اين افراد در انتخابات آينده رياست‌جمهوري در افكار عمومي اثرگذار نباشند. جرياني كه اين توطئه را طراحي كرده به خوبي مي‌داند كه مردم ما از شخصيت‌هاي موجه ديني و ملي تاثيرپذير هستند. به عبارت ديگر مردم به اين اشخاص احترام مي‌گذارند. اين جريان خود را همسو با اين شخصيت‌هاي بلندپايه نمي‌داند و پيش‌بيني مي‌كند كه اين افراد در آينده در برابر جريان آنها خواهند ايستاد. برخي‌ها مي‌دانند شخصيت‌هايي وجود دارند كه در جامعه داراي نفوذند و مردم به آرا و مواضع آنها توجه مي‌كنند. بنابراين براي موفقيت در انتخابات آينده بايد از نفوذ و اثرگذاري اين شخصيت‌هاي ديني و ملي در جامعه كاست. پروژه پاليزدار دقيقاً يك پروژه انتخاباتي بود. [از نگاه محفل خاص سياسي] اين شخصيت‌ها بايد تخريب شوند تا در انتخابات رياست‌جمهوري اثرگذار نباشند. اين ركن اول جريان توطئه بود».وي درباره رکن دوم اين جريان افراطي تاکيد کرده است: «ركن دوم، ايجاد يك جريان تند و افراطي سياسي است كه بتواند هم به كمك جريان تخريب بيايد و هم در مقابل مخالفان اين پروژه بايستد. بالاخره جريان مقابل توطئه‌گران از خود دفاع مي‌كند پس براي تهديد آنها و جلوگيري از ورودشان به ميدان بايد يك هسته تهديد تشكيل شود. امروز يك هسته تهديد از جوانان تندرو در حال سازماندهي است. براي اين جوانان اينگونه تبيين شده كه جريان مقابل اجازه فعاليت و كار به جريان آنها نمي‌دهد». عضو ارشد جامعه روحانيت مبارز ادامه داده است: «به عنوان مثال دو جبهه در برابر هم قرار دارند. آنهايي كه جبهه تندرو را سازماندهي و هدايت مي‌كنند، به جواناني كه نقش پياده‌نظامشان را دارند اينگونه القا مي‌كنند كه ما قصد كار و خدمت داريم ولي جبهه مقابل مانع اين امر است. روحانيون بلندپايه هم در اين جبهه قرار دارند. اينگونه است كه جوانان افراطي به عامل تهديد جبهه مقابل تبديل مي‌شوند. اينها به يك گروه فشار واقعي تبديل مي‌شوند تا جريان مقابل را از مقابله با جرياني كه طرفدارش هستند، باز دارد. امروز جوان‌هايي مدام در حال توجيه شدن هستند كه ما مي‌خواهيم كار كنيم، اينها اجازه نمي‌دهند».دعاگو در ادامه اظهارات صريح خود درباره رکن سوم اين جريان افراطي گفته است: «ركن سوم اين جريان نيز فريب افكار عمومي از طريق تكيه برخدا،‌ پيغمبر، امام زمان و ديگر مقدسات است. اين جريان دنبال آن است كه به افكار عمومي اينگونه القا كند كه ما مورد عنايت ويژه امام زمان هستيم و پيام‌ها را مستقيما از جانب امام عصر مي‌گيريم. اين جريان مي‌خواهد به مردم بقبولاند آنچه انجام مي‌دهد در حقيقت اجراي دستورات امام زمان است».وي تاکيد کرده است: «هر كس ادعاي ارتباط با امام زمان دارد، قطعا دروغ مي‌گويد. اينكه جرياني با امام زمان احساس نزديكي مي‌كند يا فرد و افرادي وجود دارند كه حضرت صاحب‌الزمان به آنها پيغام مي‌دهد و اينها از حضرت پيام مي‌گيرند، دروغ محض است. ركن ساختاري سوم جريان پاليزدار هم فريب دادن افكار عمومي با پنهان شدن پشت نام امام زمان است. اين جريان ادعا دارد كه ما باب ورود به ساحت مقدس امام زمان هستيم. اينها دنبال آن هستند كه براي كارها، ايده‌ها و نوشته‌هاي خودشان يك تقدس ايجاد كنند تا كسي جرأت نكند كوچك‌ترين انتقادي به آنها وارد كند. اين بهترين روش براي لاپوشاني اشتباهات و ندانم‌كاري‌هاست. به نظر من ادعاي حمايت مستقيم از طريق امام زمان تنها حربه‌اي براي فريب افكار عمومي است. براي جلوگيري از مقابله روحانيت با نفوذ با اين مسئله هم آنها را تخريب مي‌كند. گروه فشار را هم سازماندهي مي‌كنند تا اگر كسي اعتراض كرد، صدايش را در نطفه خفه كنند. نتيجه اين مي‌شود كه جريان مدعي ارتباط و مجري فرامين امام زمان، مسائلي را در آستانه انتخابات مطرح مي‌كندو جريان مقابل هم به علت تخريب‌هاي صورت گرفته، حرفشان اثرگذار نيست. گروه فشار هم كه در اين ميان كار خودش را مي‌كند. اين پروژه رمز پيروزي در انتخابات است».امام جمعه شميران در بخش ديگري از اظهارات خود در پاسخ به اين سئوال که «دليل سكوت روحانيون مستقل و حوزه‌هاي علميه در برابر اين مباحث مانند ارتباط با امام زمان چيست؟» گفته است: من معتقدم برخي از آقايان هنوز خطرشناسي نكرده‌اند تا
    + مملي 
    راه اندازي سايت فارسي فرماندهي نظامي امريکا در منطقه

    فرارو : فرماندهي مرکزي امريکا در منطقه ، با راه اندازي يک سايت فارسي زبان ، گامي در جهت برقراري ارتباط با فارسي زبانان ايران ، افغانستان و و به ويژه ايران بر داشته است.
    در اين سايت ، اخباري از فعاليت نيروهاي امريکايي در عراق و افغانستان و نيز شرح ماموريت و برنامه هاي نيروهاي امريکايي در منطقه به چشم مي خورد.
    در بخش " ماموريت ما" ي اين سايت آمده است: فرماندهي مرکزي ايالات متحده با همکاري شرکاي ملي و بين المللي ، توسعه و همکاري بين المللي را ارتقا مي دهد، به بحران ها پاسخ مي گويد و به منظور استقرار امنيت و پايداري منطقه اي با تجاوزات داخلي و فرامرزي مقابله مي کند !
    اين سايت را مي توانيد به آدرس www.centcom.mil مشاهده نماييد.

    + مملي 

    اي مرا خنده گرفت.

    اظهارات منتشر نشده احمدي نژاد در اوايل خرداد
    «ديدار احمدي‌نژاد با يکي از فرماندهان ارشد نيروهاي اشغالگر در عراق»
    شهاب‌نيوز ـ شبکه اول سيماي جمهوري اسلامي شامگاه چهارشنبه فيلم منتشر نشده يکي از سخنراني‌هاي مهم رئيس‌جمهور در اجتماع فرماندهان و مديران نيروي مقاومت بسيج که ظاهراً در تاريخ دهم خردادماه 87 انجام شده است را براي نخستين بار بر روي آنتن برد.
    به گزارش خبرنگار شهاب‌نيوز، با آن که اين سخنراني يکي از نطق‌هاي مهم دکتر احمدي‌نژاد طي يک سال اخير محسوب مي‌شود و بخش‌هايي از اظهارات رئيس‌جمهور بالقوه مي‌تواند بسيار پربازتاب و حاشيه‌ساز باشد؛ اما يکي از مهم‌ترين بخش‌هاي منتشر نشده اين سخنراني، اظهارات آقاي احمدي‌نژاد در زمينه سفر عراق وي بود.
    بنا بر اين گزارش؛ رئيس‌جمهور در اين سخنراني براي نخستين بار تاييد کرد که در جريان سفر به عراق؛ با يکي از فرماندهان ارشد نيروهاي اشغالگر در عراق ديدار کرده است.
    احمدي‌نژاد که در زمينه فروپاشي حکومت آمريکا سخن مي‌گفت، با اشاره به اين که در جريان سفر به عراق «يکي از فرماندهان ارشد نيروهاي اشغالگر خواستار ملاقات با من شد» گفت: اين فرمانده نظامي حتي مهلت مرخصي خود که با سفر ما همزمان شده بود را يک ماه به عقب انداخته بود براي اين که بتواند با هيات ايراني ديدار کند.
    رئيس‌جمهور با اشاره به موافقت خود با درخواست ملاقات اين فرمانده نيروهاي اشغالگر تاکيد کرد: «من گفتم بيايد، اشکالي ندارد».
    احمدي‌نژاد سپس افزود: هنگامي که اين فرد آمد به من گفت شما در قلب من جاي داريد. من خيلي دوست دارم که با شما عکس بيندازم.
    رئيس‌جمهور در ادامه با تاکيد بر اين که با درخواست فرمانده مزبور براي انداختن عکس يادگاري موافقت کرده است، افزود: بعد از انداختن عکس، اين فرد به من گفت که معاون من هم بسيار دوست دارد با شما عکس بيندازد. من هم گفتم بسيار خوب او هم بيندازد.
    احمدي‌نژاد سپس يادآور شد که در پايان ديدار خود و پس از گرفتن عکس يادگاري، فرمانده نظامي مزبور را «تشويق» کرده و «بر پشتش» زده است و به گفته است: مواظب مردم عراق باشيد. ملت عراق را مواظبت کنيد.
    آقاي احمدي‌نژاد در پايان اين بخش از اظهارات خود تاکيد کرد که «کار آمريکايي‌ها تمام است» و حتي فرماندهان آن‌ها نيز با ايران هستند.
    گفتني است رئيس‌جمهور در بخش ديگري از اين سخنراني با اشاره به سفر چندي قبل جرج بوش رئيس‌جمهور آمريکا به عراق و پس از آن به استراليا و با تاکيد بر اين که قصد دارد يک «خبر موثق» و «دسته اول» را به حاضران اطلاع دهد، گفت: رئيس‌جمهور آمريکا در اين سفر از فرماندهان ارتش آمريکا در عراق خواست که يک موشکي، تيري، چيزي به سمت ايران پرتاب کنند که با مخالفت آن‌ها مواجه شد.
    احمدي‌نژاد افزود: بوش در آخر کار حتي به اين مساله هم راضي شده بود که هواپيماهاي آمريکايي به ايران بيايند و فقط ديوار صوتي را بشکنند اما فرماندهان نظامي او تصويري را از ايران و توانايي‌هاي ايران براي او ساختند که بوش با وحشت عراق را ترک کرد و عازم استراليا شد.
    احمدي‌نژاد همچنين انتقادات صريحي را از مخالفان دولت و برخي رسانه‌ها مطرح کرد و با تشريح دلايل تورم، برخي شخصيت‌هاي سياسي منتقد دولت و رسانه‌ها را متهم کرد که «مي‌خواهند با انتشار حجم بالاي دروغ پردازي‌ها و توهين‌ها از ملت ايران انتقام بگيرند و چون مردم در انتخابات به حرف آن‌ها گوش نکرده‌اند، نگذارند برنامه‌هاي دولت به نتيجه برسد».
    براي دسترسي به خبر رسمي اين سخنراني که در تاريخ 10 خرداد 87 توسط پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري منتشر شده بود؛ [اينجا] را کليک کنيد

    + هجده تير 

    اين شعر گوياي شرايط ويژه در اين مملکت است: وطن يعني دويدن در پي نان وطن يعني کمک کردن به لبنان وطن يعني عرب را چاق کردن معلم هاي خود را داغ کردن وطن يعني خريد تايد و شامپو. باز هم در باره وطن: وطن يعني صف نون و صف شير وطن يعني همش درگير درگيروطن يعني همين بنزين، همين نفت همين نفتي که توي سفره ها رفت وطن يعني که اصلاحات "چيني" وطن يعني که روي خوش نبيني وطن يعني همين آيينه دق وطن يعني خلايق هر چه لايق

    + محمد 

    نستجير بالله!

    تقدس چگونه پيدا مي‌شود؟

    فکر کنم اين سوآلي است که نياز به مطالعات مردم‌شناسي و روان‌شناسي زياد داشته باشد.

    ولي شکي نيست که براي اجتماعي کردن تقدس، يک جور نمايشِ خشم هميشه لازم است. هميشه پدرهايي با ابروهاي گره کرده و دندان‌هايي که به هم مي‌سايند بايد در مراسم تقديس يک چيز حضور داشته باشند تا بچه‌هاي زبان‌نفهم بفهمند که «به مقدسات احترام بگذارند». در صحبت از چيز مقدس، تقديس‌کننده بسيار مي‌داند اما رازآلود سخن مي‌گويد، صدايش را بالا مي‌برد به تهديد و پايين مي‌آورد و لحظه‌اي بعد با ملاطفت از در دوستي وارد مي‌شود. تقديس‌کنندگان اغلب با صداي «هيس!» ديگران را ساکت مي‌کنند، صدايي که از خزندگان الهام گرفته‌اند، شايد به نشانه‌ي اين که چيز تقديس‌شده مي‌تواند بي‌صدا بخزد، و ناگهان بي‌هوا آدمي را نابود کند. پس بايد در سکوت با ترس به چيزهاي مقدس خيره شد...

    پيمان قاسم‌خاني در روستاي خيالي برره رسوم حيرت‌انگيزي را ابداع مي‌کند که هيچ‌کس از علت و کارکردشان نمي‌پرسد، رسومي که آن‌قدر واضح و بديهي به شمار مي‌آيند که توضيح‌شان به تازه‌واردان و غيربوميان هم لازم نيست اما در وقت «خدشه‌دار شدن»شان رگ‌هاي گردن همه متورم مي‌شود. هر کس، شايد خوشنود از مجالي که براي نشان دادن تعصب و غيرت‌مندي خود مي‌يابد، پيراهن را بيشتر از ديگري چاک مي‌دهد و عربده‌ي غراتري سر مي‌دهد.

    به اين ترتيب بُت مي‌سازند. اول مي‌تراشند، بعد خود سجده مي‌کنند، بعد با اخم و جدي گرفتن خود، تقدسِ بُت را به يک ترس موهوم همگاني تبديل مي‌کنند و در مرحله‌ي آخر، خون است: خون هميشه خوش‌رنگ‌ترين راه اثبات تقدس است. خوني که از کينه به هتک‌کنندگان به جوش مي‌آيد، خوني که بايد از هتک‌کنندگان ريخته‌شود، خوني که با آن آبياري مي‌کنند، خوني که با آن مي‌نويسند، خونِ قرباني... بُت‌ها هميشه خون بيشتري مي‌خواهند.

    اول به طرف مي‌گويند شاه، بعد شاهنشاه مي‌شود، بعد شاهنشاه آريامهر، بعد بزرگ ارتشتاران شاهنشاه همايوني آريامهر... اول آقاي خامنه‌اي است، بعد آيت‌الله خامنه‌اي، بعد امام خامنه‌اي. اول مقام رهبري است، بعد مقام معظم رهبري، بعد مقام عظماي ولايت. و در هر مرحله ارتقاء، هر بت‌پرستي از ديگري پيشي مي‌گيرد تا قرباني قابل‌تري، چاپلوسيِ چاق‌تري، عبادتِ پررياتري تقديمِ بُت کند... و واي از آن روز که بُت را بشکنند:
    سوداييانِ عــالمِ پـــنـــدار را بگــــو
    سرمايه کم کنيد، که سود و زيان يکي است!

    دو نمونه‌ي خنده‌دار از تقدس‌پروري در روزنامه‌ي کيهان دو روز اخير هست که اين خصوصيات را به خوبي نشان مي‌دهد.

    نمونه‌ي اول، مربوط به ماجراي عماد افروغ، نماينده‌ي مجلس شوراي اسلامي است که در يک مصاحبه مقام معظم رهبري را با امام امت مقايسه کرده‌است، و گفته آقاي خميني حقيقت‌گراتر و آقاي خامنه‌اي مصلحت‌گراتر بوده‌اند. ولايت‌مداران برآشفته شده‌اند. افروغ مي‌گويد ده‌ها پيام کوتاه تهديد و فحش ناموسي دريافت کرده و به ترور هم تهديد شده. شريعتمداري هم در کيهان سرمقاله‌اي نوشته با عنوان «دوستانه با يک دوست»، که عنوان‌اش من را ياد «صحبت‌هاي دوستانه»اي مي‌اندازد که ناظم‌هاي مدرسه با بچه‌هاي شر، و بازجوها با «دوستان زنداني» ترتيب ‌مي‌دهند... دوستانه‌هايي که هميشه در مواقع «اتمام حجت» به کار مي‌آيند، تأکيد بر دوستانه بودن‌شان هشداري است بر اين که اين مي‌تواند آخرين دوستانه باشد، بعدش مي‌تواند کتک باشد، چون «نظام اسلامي با کسي عهد اخوت نبسته»، با خودي‌ها مهربان است ولي واي به حال نخودي‌ها. پس حواس‌تان باشد که خودي بمانيد، «حتي شما دوستِ عزيز!»

    + دانشجو 

    قندهاي متبرّک !

    شخصاً برخورد متملقانه برخي از مسئولان و دانشگاهيان را با مقام رهبري ديده ام اما آنچه که برايم بيش از آن ناراحت کننده مي باشد آن است که براي رهبري که انساني معمولي وهمچون ساير انسانها است مقامي قدسي قائل شوند. تمجيدها و تملقهاي رايج از ايشان اي بسا براي تقرب جويي کفايت کند اما وقتي سخن به تبرک نمودن چفيه و خوردن ته مانده بشقاب ايشان مي رسد ديگر از مرز چاپلوسي و تملق به حماقت و عوامگرايي مي رسد.

    گاهي کارهايي از نخبگان و تحصيلکردگان جامعه ايراني سر مي زند که انسان را به تعجب وا مي دارد.
    اغلب گمان مي شود اساتيد دانشگاهها و نخبگان علمي که قاعدتاً رؤساي دانشگاهها بايد گل سر سبد ايشان باشند سمبلي از فرهيختگي و خردمندي هستند اما دريغ که گاهي عوام تر از عوامترين اقشار مردم عمل مي کنند .
    گزارش ديدار اساتيد دانشگاهها با رهبر انقلاب را در روزنامه کيهان خواندم و بسيار متأسف شدم. اين تأسف نه از آن جهت بود که ميزان بالايي از تملق و چاپلوسي برخي از دانشگاهيان و رؤساي دانشگاهها براي دستيابي بيشتر به رانت قدرت صورت گرفته بود بلکه به خاطر نکته اي بود که در انتهاي گزارش آمده بود و مرا به فکر فرو برد.
    شخصاً برخورد متملقانه برخي از مسئولان و دانشگاهيان را با مقام رهبري ديده ام اما آنچه که برايم بيش از آن ناراحت کننده مي باشد آن است که براي رهبري که انساني معمولي و همچون ساير انسانها است مقامي قدسي قائل شوند. تمجيدها و تملقهاي رايج از ايشان اي بسا براي تقرب جويي کفايت کند اما وقتي سخن به تبرک نمودن چفيه و خوردن ته مانده بشقاب ايشان مي رسد ديگر از مرز چاپلوسي و تملق به حماقت و عوامگرايي مي رسد.
    از اين دست برخوردها را سالهاي سال شاهد بوديم. ابتدا گروههاي فشار و نيروهاي موسوم به حزب اللهي اقدام به اين کارها مي نمودند ، سپس ويروس اين عوامگرايي ها به ديگر اقشار و طبقات هم افتاد. هر چند نيک مي دانم اين افراد بسيار معدود هستند و نمي توان آمار زيادي را براي اين قبيل افراد قائل شد اما وجود اين اقليت در ميان مسئولان و دانشگاهيان ما بسيار زشت و نا پسند است.
    به اين قسمت از گزارش کيهان توجه کنيد : "افطار تمام شده بود كه فرزند يكي از مسئولين آمد كنار سفره كوچك استاد(مقام رهبري) به پدرش چيزهايي گفت و پدر نيز در قندان توي سفره استاد را باز كرد و يك مشت قند ريخت توي يك برگ دستمال كاغذي و دادكه حضرت استاد تبرك كنند. استاد يك دقيقه اي را براي قندها نجوا مي كردند و آنها را نزديك لب ها مي آوردند... تمام كه شد تحويل دادند، گويا قندها خيلي قيمت پيدا كرده بود و يكي دوتا از مسئولان سهم خواهي كردند!! حضرت استاد كه برخاستند؛ جمعيت به طرف شان آمدند و با همان دست و نگاه مهربان حضرت استاد، با ايشان خداحافظي كردند... برگهاي ريحان سفره كوچك استاد چه زود بين اساتيد كلاس درس امروز تقسيم شد!"
    تبرک در فرهنگي ديني ما معناي مشخصي دارد که بسته بر نوع زاويه نگاه به مقوله دينداري قابل قبض و بسط است اما اين نوع تبرک از پديده هاي بديعي است که بسياري از دينداران را نيز مي آزارد و اي بسا مراجع و علماي ديني نيز با آن موافق نباشند. از اينها گذشته خود شخص مقام رهبري نيز نبايد به اين درخواستها تن در دهند. قبول آنکه مثلاً چفيه يا عباي ايشان و يا قند نجوا شده (اگر ايشان به قندها دعا مي خواند ديگر چه مي شد) موجب تبرک است و خير و منفعت دنيوي و اخروي دارد به معني تأييد اين عوامگرايي است و خود ايشانرا نيز در اين رديف قرار مي دهد.
    به اسلام عزيز در طول قرون و سالهاي گذشته مقدار زيادي خرافه و ناخالصي بسته شده است ، وظيفه دينداران حقيقي است که مانع تداوم اين روند شوند. بي شک تبرک نزد پيامبران و ائمه عليهم السلام که برگزيدگان مستقيم وغير مستيقم حضرت باريتعالي هستند معنا و مفهوم پيدا مي کند اما از اينها گذشته مقام قدسي براي ساير افراد قائل شدن از دائره دينمداري حقيقت پندارانه خارج است.
    اين گزارش را مي توانيد اينجا بخوانيد

    + هجده تير 

    هشداري به آقاي علي خامنه اي و دست يارانشان

    هشداري به آقاي علي خامنه اي و دست يارانشان

    من نيز، همانند اکثريت قاطع هم ميهنانم، ديريست که حکومت جابرانه و خودکام? شما را بر ايران عزيز و بر مردم آزاده و شريفش، از هر نوع مشروعيت قانوني و اعتبار اخلاقي بي نصيب مي دانم. چه، اگرانقلاب از رهگذر مشارکت نسنجيد? مردم ايران مشروعيتي داشت، با آغاز و ادام? حکومت ولايت فقيه، که شما و يارانتان، چون بختکي سنگين برسين? ايرانيان فرود آورديد، ذره اي از آن مشروعيت بر دامن به خون و فساد آلود? شما برجاي نمانده است.

    اعتبار و مشروعيت هرحکومتي تنها مشروط به تبعيتش از راي شهروندان و، مهم تر از آن، منوط به لياقتش در برآوردن خواست هاي برحق و آرمان هاي انساني آن هاست. حکومتي که نه پاسخگوي شهروندانش باشد و نه کارساز مشکلاتشان، همانقدر مشروع و معتبراست که حکومت بيگانگان در سرزميني اشغال شده. کارنام? سياه سي سال? ولايت فقيه، آقاي خامنه اي، بي گمان معرف وجود و حضور چنين حکومتي در ميهن عزيزماست.

    دلايل بي اعتنايي حکومت شما به راي مردم ايران چنان بديهي و بي شمارند که مشکل بتوان کسي را، در ايران يا در سراسر جهان، يافت که از آن بي خبرباشد. نزديک به سي سال است که شما و دستيارانتان، با توسل به خشونت بي کران و تهديدها و ترفندهاي گوناگون مجال ابراز راي و اظهارنظر آزادانه را از مردم ايران سلب کرده ايد و در زنداني به پهناي سرزمين بزرگ ايران نه از مطبوعاتي که خواست ها و آراي شهروندان محروم را آزادانه بازتاب دهند نشاني برجاي گذاشته ايد و نه از احزاب مستقلي که بتوانند گويا و مدافع منافع و مصالح طبقات گوناگون جامعه باشند.

    کارگران و کارمندان ايران که در اين سال هاي سخت و عصيان زا متحمل بيشترين محروميت ها شده اند نه حق تشکيل سنديکاها و انجمن هاي خود را داشته اند و نه حتي حق تجمع و تظاهر مسالمت آميز در اعتراض به حکومتي که چنين مصيبت ها و محروميت هايي بر آنان تحميل کرده است. ميليون ها دانشجوي ايراني، اين نمايندگان واقعي ملت، اين سخنگويان هشيار و فرهيخت? مردم ايران، هرگاه سخني در بيان واقعيت هاي تلخ زندگي خويش، در دفاع از مصلحت ميهن رنجورشان، به زبان و قلم آورند پاسخ آن تحمل شکنجه و زندان و مرگ است. همين بها را سال هاست که زنان شيردل ايران، مادران و دختران محروم وطن، نيز پرداخته اند، آن هم به اتهام حق طلبي، به گناه تجاوز از حصار و حريم قرون وسطايي، به جرم تلاش براي گسيختن زنجيرهاي بندگي و حقارتي که حکومت شما بر آنان تحميل کرده است. حتي روحانيان حق طلب نيز که به نقش شما در سست کردن اعتقادات مذهبي بخش بزرگي از مردم ايران پي برده اند اگر زبان به انتقاد و اعتراض گشايند از انتقام شما مصون نمي مانند.

    تنها دو نهادي را که مي توانند معرف و مترجم واقعي خواست و اراد? عمومي باشند، که همانا انتخابات ادواري و مجلس شوراست، به نمايشي مبتذل و فرمايشي و به ابزاري شرم آور براي فريب مردمان فرو کاسته ايد. بي حضور احزاب و مطبوعات آزاد و دادگستري مستقل، مردم ايران همانقدر از انتخابات شما بهره برده اند که مردم اتحاد جماهير شوروي سابق از انتخابات نظام استاليني.

    و اين جاست، آقاي خامنه اي، که بايد به دليل دوم سلب کامل اعتبار و مشروعيت ولايت مطلق? فقيه پرداخت که همانا بي کفايتي مزمن شما و پيشينيانتان در برآوردن حداقل نيازهاي اقتصادي مردم ايران است. ابعاد وحشتناک اين بي کفايتي به ويژه با توجه به درآمد سرشار سي سال? ايران از فروش نفت آشکارمي شود. به سخن ديگر، نظام ولايي شما افزون بر سلب هم? حقوق و آزادي هاي مردم ايران، و عليرغم دست يافتن به ثروتي باد آورده و عظيم، ايران آباد و بالند? آستان? انقلاب اسلامي را که رشک جوامع همسايه بود به سراشيب ورشکستگي اقتصادي کشانده و مردم کوشا و مستعدش را به مصيبت هاي جانکاه تورم و بيکاري روزافزون دچار کرده است. در سراسر جهان، از شمار انگشتان يک دست بيشتر نيستند حکومت هايي که شهروندان خويش را، بسان حکومت شما، هم از آزادي هاي اساسي بشري محروم کرده باشند و هم از حداقل حقوق مادي. عجيب نيست اگر برخي از ياران معدود شما درعرص? بين المللي، از جمله سوريه و سودان و کر? شمالي، نيز در جرگ? چنين حکومت هايي جاي دارند.

    اما، آقاي خامنه اي، سلب حقوق و آزادي هاي مردم ايران و خم کردن پشتشان با سنگيني مشکلات روزافزون اقتصادي با هم? اهميتشان در برابر خطرها و تهديدهايي که از سر جهل و غوغاگري متوج? امنيت و تماميت ارضي ميهن عزيز ما کرده ايد رنگ مي بازند. واقعيت مسلم آن است که سال ها پيش از تسلط شما و يارانتان بر مسند حکومت، سوداي بهره جويي از اهرم مذهب براي دخالت در جوامع همساي? ايران مهم ترين وسوس? ذهني شما بوده است. در مقدم? قانون اساسي جمهوري اسلامي، که «سند سلب حقوق ملت» نامي برازند? آن است، از چنين سودايي به صراحت سخن رفته.

    + هجده تير 

    تلاش شما براي حادثه آفريني و مبارز طلبي براي تحريف افکار مردم ايران ريشه اي بس ديرينه دارد. از همان آغاز تسلط شما و يارانتان بر مسند قدرت بود که به خوار شمردن بزرگان و قهرمانان تاريخي و تحقير آثار گرانقدر باستاني ايران پرداختيد و عناد و خصومت خويش با هويت و فرهنگ کهن ايران، يعني شالوده هاي استوار همبستگي هزاران سال? مردمانش، را تاييد کرديد. از همان آغاز بود که با درهم شکستن شيرازه هاي ارتش مجهز و مقتدر ايران و ريختن خون سردارانش، به حکومت عراق بهانه و فرصت داديد تا جسورانه بر ميهن عزيز ما بتازد. از همان آغاز بود که با سرکوب اقوام گوناگون ايراني، با تهديد و تحقير ايرانيان پيرو مذاهبي جز تشيع، شالوده هاي ديرين? همبستگي و همزيستي ميان ايرانيان را سست کرديد. جنگ با عراق را، به بهاي سنگين قرباني کردن صدها هزار جوان و نوجوان ايراني و اتلاف سرمايه هاي بي حساب، آن هم به سوداي تسلط بر عراق و رسيدن به قدس، چنان به درازا کشانديد تا ايران قرباني تجاوز، خود در نظر جهانيان و در داوري شوراي امنيت سازمان ملل متحد، همتراز متجاوزان شناخته شود. با نقض يکي از کهن ترين و مسلم ترين اصول حقوق بين الملل به اشغال سفارت آمريکا و دستگيري و شکنج? اعضايش پرداختيد، و با وادار ساختن اين کشور به قطع رابطه با ايران، تنگناهاي اقتصادي و سياسي بي سابقه و پر هزينه اي براي مردم ايران به ارمغان آورديد.

    با دخالت مستقيم و غير مستقيم در امور داخلي همسايگان دور و نزديک ايران، از جمله عراق و لبنان و فلسطين و افغانستان، و با حمايت تبليغاتي و مالي و نظامي خود از تندروترين و خشونت گراترين دشمنان آزادي و همزيستي در اين جوامع، نه تنها نام ايران عزيز را در جوامع بين المللي همنشين صفات پليدي چون «تروريست» و «ياغي» کرديد بلکه شماري بزرگ از کشورهاي بزرگ و کوچک جهان را به صف دشمنانش رانديد. اگر تا کنون ساده لوحاني در جهان نقش مستقيم حکومت شما را در آشوب ها و کشتارهاي سرزمين هاي دور و نزديک ايران نمي ديدند سخناني که براي نخستين بار از زبان يار ديرين شما، آقاي محمد خاتمي، در اعتراف بي پرده به اين نقش جاري شد جاي ترديد براي کسي باقي نگذاشت.

    اما، اين همه نيز براي تحقق اهداف اصلي شما که منحرف کردن افکار مردم ايران، از راه تحريک ديگران به دشمني با ايران و برافروختن آتش ستيز و جنگ، است کافي نبود. از همين رو، به بهان? دسترسي به انرژي هسته اي براي مقاصد صلح آميز، درصدد دسترسي به سلاح هاي خوفناک تري برآمده ايد تا بار ديگر ايران را آماج تهديد و تعرض ديگران سازيد. از رهگذراصرار شما برچنين سودايي است که امروز کشور عزيزما با بحراني بي سابقه و خطرناک روبروست؛ بحراني که هم ميهنان عزيز صلح دوست من کمترين نقشي در ايجاد آن نداشته اند.

    مردم آگاه و دورانديش ايران منفعت و مصلحت خويش را نه دخالت مسلحانه و موذيان? شما در سرنوشت مردم فلسطين و عراق و لبنان مي بينند، نه در دشمني شما با جوامع آزاد و پيشرفت? جهان و نه در اصرار ديوانه وارتان بر دست يافتن به سلاح هسته اي. مردم ايران از ياد نبرده اند که موجبات دسترسي به فنآوري و انرژي هسته اي، آن هم با موافقت و همکاري جامع? بين المللي، سال ها پيش از انقلاب فراهم شده بود زيرا هيچ کشوري در جهان بيمي از هدف ها و سياست هاي حکومت آن روز ايران نداشت. شما و پيشينيان شما، اما، با هدف هاي تجاوز طلبانه و سياست هاي تحريک آميز خود نه تنها آن فضاي اعتماد و تفاهم را يکسره نابود کرده ايد بلکه با جهل و عمد اکثريت قريب به اتفاق دولت هاي جهان را از نزديک و دور، به دشمنان ايران مبدل ساختيد تا براي سرکوب هرچه بيشتر مردم آزاد? ايران بهان? ديگري بيابيد.

    گرچه در آغاز اين سخن، حکومت شما آقاي خامنه اي و دستيارانتان را محروم از هر نوع اعتبار و مشروعيت در چشم هموطنانم خواندم، و بنابراين نمي بايست شما و حکومت شما را مخاطب خود سازم، اما، عشق به سرزمين پاک نياکانم و نگراني از سرنوشت هم ميهنان محرومم مرا ناگزير از آن مي کند که به شما هشدار دهم که مسئوليت اصلي هر آسيب و خدشه اي که از سوي هر نيرو و قدرتي به تماميت و يکپارچگي ايران عزيز، به هر گوشه اي از اين سرزمين مقدس، وارد آيد با شما و دستياران شماست.

    بدانيد که در صورت رخ دادن فاجعه اي از اينگونه، سرنوشت شما و يارانتان بهتر از سرنوشت حاکمان خودکامه اي که در سال هاي اخير بر کرسي متهمان به جنايت عليه بشريت نشستند و کيفري در خور يافتند نخواهد بود. از سرنوشت آنان اگر پند نمي گيريد، اگر آزادي و بهروزي شهروندان ايران کمترين محلي در دل و انديش? شما ندارد، دستکم نگران سرزميني باشيد که در آن زاده شديد. اگر امروز که مي توانيد نخواهيد سر به خواست هاي ملت دهيد و به دامن بخشش بي کرانش دست آويزيد، بدانيد مسند قدرتي که چنين فرعون وار برآن تکيه زده ايد در برابر عصيان روزافزون مردم ايران تاب نخواهد آورد، فرو خواهد شکست و شما را سرانجام بر کرسي پاسخ گويي به آنان براي محروميت ها و مصيبت هاي سي ساله خواهد نشاند.

    خداوند نگهدار ايران باد

    رضا پهلوي
    + هجده تير 
    ميفرمايند اسلام دين رحمت و ملاطفت و محبت است و دشمنان و معاندان و اجانب برعکس ميخواهند از اسلام چهره اي خشن نشان دهند
    پس استنباط منطقي از حاصل جمع فرمايش حضرت آيت الله ناصرمکارم شيرازي ، و دستور تخزيب منزل مسکوني توسط شهردار و مامور اطلاعات چهرمين اصفهان اين نتايج را به دست ميدهد
    اولا- صادقي شهردار و جعفري اطلاعاتي يا خودشان از عوامل نفوذي اجانب در مراکز دولتي هستند يا زير هدايت اجانب و معاندان وابسته به اجانب عمل ميکنند
    ثانيا- چون عمل آنان درست همزمان با فرمايشات حضرت ايت الله مکارم شيرازي و درست در خلاف منويات ايشان تحقق يافته، پس اين آقايان و پشتيبانان آنها هدفشان تخريب شخصيت و تضعيف موقعيت حضرت آيت الله ناصر مکارم الشيرازي بوده و اينها هم در زنجير همان گروه هاي نفودي مفسدي هستند که با اشاعه شائبه اذهان عموم را نسبت به موقعيت مراجع عظام مخدوش ميکنند
    ثالثا – در شرايط فعلي وقتي در يک ناحيه دورافتاده خانه يک فرهنگي بازنشسته بيدفاع را با سوء استفاده از وسايل و عوامل دولتي تخريب ميکنند، و ميدانند که اين کردارشان انعکاس جهاني ايجاد ميکند؛ پيداست که پيامشان به مردم دنيا آن است که از جمهوري اسلامي بايد هراسناک بود. چون وقتي مسئولان با مردم بيدفاعش چنين ميکنند، فردا اگر مسلح به سلاح اتمي گردند با مردم دنيا چه خواهند کرد
    در نتيجه بايد اذعان کرد که بدبيني دنيا و يکپارچه شدن دنيا در برابر نظام مقدس جمهوري اسلامي توسط همين عوامل نفوذي دشمن در ميان مسدولان مملکتي صورت ميگيرد و تا دوائر و مراکز دولتي و حکومتي از رجس حضور اين مفسدين في الارض که حکم محاربان با دين خادا را دارند پاک نشود، روز بروز موضع جمهوري اسلامي در برابر نهادهاي بين المللي سختتر، و وضعيت مسئولان ايراني در دفاع از حقوق مسلم ايران اسلامي دشوار تر خواهد شد
    عناد معاندان و عوامل نفوذي اجانب با مراجع عظام تقليد
    اينها خطراتي است که آقايان مراجع عظام تقليد خاصه حضرت آيت الله العظما ناصرمکارم شيرازي بارها نسبت به آن هشدار داده و با نصايح ارشادي خود مسئولان دلسوز را به بيداري تحريض و تشويق کرده اند. اما عوامل نفوذي دشمن که خواهان انعکاس فرمايشات ارزنده مراجع نيستند و به ادامه خرابيهاي خود دل خوش دارند، ميکوشند که هر جا موقعيتي هست که فرمايشات مراجع را به گوش مسلمانان برساند و آنان را نسبت به ترفند دشمنان نفوذي آگاه کند، بيدرنگ آن صدا را خفه و خاموش کنند
    پس از آن که طلاب حوزه علميه قم پيرو اسلام ناب محمدي از طريق وبلاگ کجکول عريضه هايي خدمت حضرت آيت الله العظما ناصر مکارم شيرازي تقديم نموده و از ايشان خواهان بذل عنايت در جهت استخلاص دراويش محبوس در قم شدند، از طرف دفتر ِ ايشان با رافت تمام دستور تعجيل در اين امر را صادر شد و اين کار بلافاصله نتايج مثبت خود را به بار آورد چنان که اخيراً برخي از برادران محبوس از زندان هاي قم خلاص شده اند و به خانواده هاي خود ملحق
    + هجده تير 

    دليل تعطيلي کجکول
    .
    گفتيم که دلايل فيلترينگ کجکول را بيان ميکنيم. حالا "الوعده وفا". آنچه اتفاق افتاده به اين صورت است
    افساد محاربان في الارض و عوامل نفوذي ضدولايت فقيه در دواير و مراکز دولتي

    امروز عوامل نفوذي معاندين ِ وابسته به اجانب بيداد ميکنند. وزارت اطلاعات و امنيت کشور در اخبار رسمي خود به دوائر و ادارات و مراکز دولتي هشدار جدي و رسمي درباره امنيت داخلي داده است. اين امر قابل انکاري نيست که معاندين وابسته به اجانب در صدد انجام اقدامات سريالي هستند که نتيجه آن وهن اسلام در عرصه افکار بين المللي باشدبه عنوان مثال واقعه اي را که در چهرمين اصفهان پيش آمد در نظر بگيريم و تامل کنيموقتي صادقي شهردار چرمهين و جعفري مسئول و مامور اداره اطلاعات چهرمين امر به تخريب منزل مسکوني يک فرهنگي بازنشسته به اسم رحمت الله جوادي ميکنند و عده اي را با بولدوزر هاي شهرداري براي انجام اين کار ميفرستند، اين کار عملي موهن براي نظام مقدس اسلامي و فعلي موهن براي اسلام است. اين عمل شنيع در خلاف مسير فرمايش بزرگان دين و مراجع عظام مانند حضرت آيت الله العظما ناصر مکارم شيرازي است که در ملاقات با مسلمانان کشورهاي خارجي ميفرمايند اسلام دين رحمت و ملاطفت و محبت است و دشمنان و معاندان و
       1   2      >