: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
در رابطه با تصوف اولین مطلبی را که باید مورد توجه قرار داد ریشه و اصل کلمه صوفی و مشتقات آن است. باید دید که آیا این کلمه عربی است؟ فارسی است؟ ویا از چه زبانی است و چگونه وارد اسلام شده است؟
در این رابطه اقوال فراونی وجود دارد، که در این مجال جای گزارش از همه آنها نیست ولی برای روشن شدن این کلمه ما چند مورد را ذکر کرده و به بررسی آنها می پردازیم.:
اولین قول :
عده ای بر این باورند که کلمه صوفی گرفته شده از اصحاب الصفه مسجد النبی(ص) است. و سعی دراند که جریان متصوفه را به این یاران و صحابی رسول خدا(ص) متصل کنند.
در جواب این عده باید گفت که اولا جریان اصحاب الصفه یک جریان تلخ اقتصادی است که در بدو هجرت مسلمین از مکه به مدینه، به خاطر وضعیت اقتصادی بدی که مهاجرین داشتند و همچنین نداشتن منزل در مدینه عده ای از صحابه مجبور شدند که در صحن مسجد جایی را صفه مانند قرار دهند و در آنجا بیتوته کنند . این موضوع نیز با پیمان برادری که رسول خدا بین مهاجر وانصار قرار داد از بین رفت و در کمترین زمان بعد از هجرت دیگر کسی در مسجد بیتوته نکرد.
ثانیا : برای نسبت دادن به اصحاب الصفه بایستی کلمه صفّی را بکار برد، پس استفاده از صوفی کاملا از نظر ادبیات عرب اشتباه بوده و قابل قبول نیست.
دومین قول :
عده ای کلمه صوفی را مشتق از کلمه یونانی soph به معنای حکمت و دانش می دانند. اولین کسی که این نظریه را ارائه داد ابوریحان بیرونی بود.که عده ای نیز دنبال رو او بوده واین قول را پذیرفته اند.
در جواب این قول باید گفت درعلم لغت، لغت شناسان تصریح کرده اند: هرکجا حرف s سیکمای یونانی ترجمه به فارسی شده است تبدیل به سین شده، لذا باید ترجمه ای که از کلمه soph یونانی بشود معادل سوفی باشد نه صوفی با صاد. ملاحضه می شود که این نقل نیز محلی از اعتبار ندارد.
سومین قول :
بعضی ها معتقدند که این کلمه برگرفته از یک گیاهی است به نام صوفانه که در صحرا می روید. درویشان به خاطر ریاضتهای فراوانی که می کشند و معمولا ازغذاهای ساده استفاده می کنند به این نام خوانده شدند.
این قول طرفداران زیادی ندارد چرا که در طول تاریخ تصوف نشان داده شده است که همه صوفیان به خوردن غذاهای ساده روی نمی آورند و این استدلال نیز بنیه علمی ندارد.
چهارمین قول:
جمعی از متصوفه قائل به مشتق شدن از صوفه القفا هستند که به معنی موهای آویخته پشت گردن است. برای همین است که عده ای از آنها موهای خود را بلند گذاشته و حلت ژولیده و پریشانی به خود گرفته و این عمل را نوعی زهد و دوری از دنیا تلقی می کنند. در اینکه آیا این قول درست است یا خیر خواننده محترم وهر عقل سلیمی با تدبر در آن می یابد که هیچ جنبه علمی نداشته و عده ای از روی سلیقه شخصی به این قول ممسک شده اند.
پنجمین قول :
عده ای آنرا مشتق از صفا می دانند. که اگر به صفا ممدود باشد که به معنی روشنی و پاکی است باز نیز از لحاظ ادبیاتی غلط بوده چرا که باید صفائی یا صفاوی خوانده می شد نه صوفی.
ششمین قول:
عده ای قائل به مشتق شدن از صوف به معنی پشم می باشند و می گویند چون صوفیان در گذشته از لباس پشمینه استفاده می کردند و غالبا چنین بودند به این نام خوانده شدند. در اینکه آیا این قول صحیح است یا نه اقوال بسیار است ولی طبق بعضی از روایات که بعدا در قسمت روایات ذکر خواهد شد این قول نسبت به دیگر اقوال از وجه بهتری برخوردار است. هرچند که عده ای با این قول نیز مخالف بوده حتی عبدالله قشیری در کتاب رساله قشیریه به این نکته توجه داشته داشته و در آخر اعتراف می کند که کلمه تصوف نامی است که به این مسلک داده شده و همچنین پیرو این راه را نیز صوفی می گویند وهیچ مبنایی ندارد.
سخن در این وادی به همین اندازه کفایت می کند و خود خواننده محترم می تواند در کتابهایی از خود متصوفه به معانی بیشتری رجوع کرده هرچند دست آخر با کلماتی روبرو می شود که هیچ مبنای علمی و عقلایی ندارد.
نوشته شده توسط :