• وبلاگ : صوفيان رند
  • يادداشت : زير منبر علما 2
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + طلبه پشيمان كه راه برگشت ندارم 

    در همان کتاب باز مي خوانيم: موسي بن جعفر به هشام (بن حکم) سفارش مي کند : "اي هشام کسي که مروت ندارد دين ندارد و کسي که عقل ندارد مروت هم ندارد". ملاحظه مي فرماييد که چگونه همه اخلاق حميده با هم مي آيند و همه اخلاق مذمه هم با هم. امروز که مردم اين چنين نسبت به يکديگر بي مروت اند و در حق هم بزرگترين ظلم ها را روا مي دارند دليلش همين نوع دينداري (تقليدي) است که اين مراجع براي ساليان دراز به آن شيوه عملکرده اند و آن را تبليغ کرده اند.

    باز همانجا مي خوانيم: " امام صادق فرمود: حجت خدا بر بندگان پيامبر است و حجت ميان بندگان و خدا عقل است". و فرمود: " پايه شخصيت انسان عقل است و هوش و فهم و حافظه و دانش از عقل سرچشمه مي گيرد. عقل انسان را کامل کند و عقل است که رهنما و بينا کننده و گشايگر کار اوست و چون عقل انسان به نور الهي مويد باشد او دانشمند و حافظ و متذکر و باهوش و فهميده گردد و از اينرو بداند که چگونه و چرا و کجاست و خير خواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت روش زندگي و پيوست (يعني آن راهي که او را به خدا مي رساند) و جدا شده ي (راهي که او را به ضلالت و گمراهي مي کشاند) خويش را بشناسد و در يگانگي خدا و اعتراف به فرمانش مخلص شود و چون چنين کند از دست رفته را جبران کند و بر آينده مسلط گردد و بداند در چه وضعي است و براي چه در اينجاست و از کجا آمده و به کجا مي رود. اينها همه از تاييد عقل است".

    يعني اگر انسان عاقل و دانشمند باشد کارش به اين مخمصمه هاي که ما و شما (وخود همين آقايان مراجع) امروز به آن گرفتار آمده ايم نمي کشيد. "حجت" و "مرجعي" که خود نمي داند "پيوست" و "جدا کننده" اش چيست و کيست؟ چگونه است بر مردم حکم مي راند و بر آنها تکليف شرعي مي کند؟

    به قول آن عارف بزرگوار (خواجه عبداله انصاري)" الهي آن را که عقل دادي چه دادي و آن را که عقل ندادي چه ندادي". و اين داستان همه مسلمين و شيعيان حزب الهي و غير حزب الهي است که براستي امروز مثل خر توي گل گير کرده اند و نمي دانند به حرف چه کسي گوش بدهند که بنوعي از اين وضع ذلت بار بيرون آيند. به هرحال اين حديث تکليف همه مقلدين را يکسر روشن مي کند. که بدانند با تقليد هيچ راهي به عقل و نجات ندارند.