: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها :
: جستجو در وبلاگ :
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث : عفت
حضرت زهرا(س) به عنوان یکی از چهارده معصوم(علیهم السلام) از الگوها و معیارهای انسانی در مذهب تشیع بلکه در بین تمام انسانها هستند، چرا که یکی از القاب ایشان « سیده النساء العالمین » است و خود دلیل بر مدعای ماست. لذا در این نوشتار کوتاه به مسئله عفاف به عنوان یکی از الگوهای رفتاری حضرت اشاره شده است. سعی شده که با اشاره به معنای عفت و فرق آن با حجاب، به تبیین این مسئله پرداخته شود. همچنین اهمیت آن در کلام دیگر معصومین نیز یادآوری شده است.مطلب زیر به مناسبت فرا رسیدن شهادت حضرت زهرا (س) به دوستان تقدیم می گردد.
تعریف
لغوی : العفافُ کَفُّ النفس عن المحرّمات : عفّت، بازداری روح و روان از گناهان است.[1]
اصطلاحی : ملکه و منش درونی است که انسان را از ارتکاب به گناهان ومعصیت دور می کند.
فرق حجاب با عفاف
عفاف در قرآن:
در قرآن چهار بار از ریشه عفاف، استفاده شده است، که دو مورد آن مربوط به پاکدامنی ، یک مورد درباره نخوردن مال حرام و یک مورد نیز درباره اصحاب الصفه است که با وجود عدم استطاعت مالی ولی دست نیاز به دیگری دراز نکردند:
1ـ سوره بقره ـ 273ـ سوره نساء ـ 6 ـ سوره نور ـ 32 ـ سوره نور ـ 60:
دعاى حضرت زهرا(س) درروز پنج شنبه
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْهُدَى وَ التُّقَى وَ الْعَفَافَ وَ الْغِنَى وَ الْعَمَلَ بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قُوَّتِکَ لِضَعْفِنَا وَ مِنْ غِنَاکَ لِفَقْرِنَا وَ فَاقَتِنَا وَ مِنْ حِلْمِکَ وَ عِلْمِکَ لِجَهْلِنَا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعِنَّا عَلَى شُکْرِکَ وَ ذِکْرِکَ وَ طَاعَتِکَ وَ عِبَادَتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ [3]
شعب عفاف
1. رضایت (به آنچه هست) 2. کوچکى کردن 3. بهرهمندى (از خیرات) 4.آسایش 5. دلجویى (از زیردستان) 6. افتادگى 7. تذکر (مقابل غفلت) 8. فکر 9. بخشندگى 10. سخاوت.
احادیث عفاف
عن ابی عبد اللَّه (ع)قال: قال رسول اللَّه(ص): علیکم بالعفاف و ترک الفجور.
از امام صادق (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: بر شما باد به پاکدامنى و ترک آمیزش ناروا. [4]
قال النبیّ(ص): أحبّ العفاف إلى اللَّه تعالى عفاف البطن و الفرج.
پیامبر (ص) فرمود: بهترین خودداریها نزد خداوند، نگاهدارى شکم و شرمگاه است.[5]
عن علیّ علیه السّلام: زکاة الجمال العفاف.
از على (ع) نقل شده است: زکات زیبائى، پاکدامنى است. [6]
عن علیّ علیه السّلام: احفظ بطنک و فرجک عن الحرام.
از على (ع) نقل شده است: شکم و شرمگاه خود را از حرام نگاهدار.[7]
عن ابی جعفر علیه السّلام قال: ما من عبادة أفضل عند اللَّه من عفّة بطن و فرج.
از امام باقر (ع) نقل شده که فرمود: هیچ عبادتى نزد خداوند بهتر از نگاهدارى شکم و شرمگاه نیست.[8]
ما زان اللَّه عبدا بزینة أفضل من عفاف فی دینه و فرجه
خداوند زینت نداد بنده ای را بهتر از عفت در دین و فرجش.[9]
حضرت علی (ع) : انّ اَفْضَلَ العِفَّةِ الوَرَعُ فی دینِ اللهِ والعَمَلُ بِطاعَتِهِ؛ بهترین مصداق عفّت، رعایت پاکی و پرهیزکاری در دین خدا و عمل در اطاعت الهی است.[10]
[1] . مجمع البحرین واژه عفّ
[2] .مروارید عفاف/محمود اکبری/ص 18
[3] . زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى) /ص 1052
[4] . الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى /ص530
[5] .همان
[6] . غرر الحکم/ 425
[7] . غرر الحکم/ 110
[8] . الکافی 2/ 80 الفصول المهمة/ 329
[9] . شهاب الأخبار با ترجمه / الباب الخامس / ص 334
[10] . بحارالانوار، ج77، ص390
نوشته شده توسط :
سماع چیست ؟
در قسمت اول از این بحث به بررسی واژه سماع و تاریخچه مختصری از این رسم صوفیانه می پردازیم ،برای اینکه بدانیم سماع چیست و از چه زمانی وارد تصوف شد باید چند مطلب را خدمت عزیزان مطرح کنیم :
1. از نظر لغوی معنای سماع چیست؟ چنانچه علمای لغت معنا کردند سماع به معنای شنیدن آواز خوشی است که گوش انسان از آن لذت ببرد. در این باره متن کتاب لسان العرب را خدمت عزیزان دقیقا می آوریم : کلُّ ما التذته الأُذن من صَوْتٍ حَسَنٍ سماع . بنابراین در معنای لغتی این کلمه شنیدن است صدای خوش را.
2. از نظر اصطلاحی معنای سماع چیست؟ امام محمد غزالی از صوفیان نامدار در کتاب احیاءالعلوم چنین نقل می کند : بدان که سماع اول کار است، و آن در دل حالتى پیدا آرد که آن را وجد گویند، و از وجد تحریک اطراف زاید: اما به حرکتى ناموزون که آن را «اضطراب» گویند، و اما موزون که آن را «تصفیق» و رقص گویند ـ با توجه به تعریف ایشان که معمولا تمام تصوف نیز چنین معنایی را قبول داشته سماع عبارتست از خواندن آواز به همراه موسیقی و ساز که به دو صورت همراه با حرکات موزون وبدون حرکات موزون انجام می پذیرد. در سماع بیشتر از آلاتی مانند : نی ، رباب، دف وطنبور استفاده می شد.
3. از چه زمانی سماع وارد تصوف شد؟ با توجه به تاریخچه سماع در تصوف در می یابیم که در اوایل این جریان چیزی به نام سماع وجود نداشته است. تقریبا از اواخر قرن سوم هجری زمزه هایی برای ورود این حرکات به دنیای تصوف شنیده می شد. کم کم در قرن چهارم وپنجم وارد تصوف شد و در زمان مولوی وپسرش بهاءولد به اوج خود رسید. در بین صوفیان نیز عده ای مدافع و عده ای مخالف سماع شده در این رابطه صوفیان به سه دسته تقسیم شدند : مخالفان – مدافعان – بی تفاوتان . که در زیر ما به اسامی تعدادی از این سه گروه اشاره می کنیم :
الف : موافقان و ترویج کنندگان سماع : این گروه تعدادی از بزرگان صوفیه هستند که بهشدت شیفته سماع بوده وآنرا یکی از برترین اعمال یا حتی بهترین عمل نزد خداوند میدانند. مولوی، شمس، فخرالدین عراقی، اوحد الدین کرمانی و روزبهانی بغلی شیرازی از این دستهاند.
ب : بی تفاوتان یا کسانی که عکس العمل خاصی در برابر سماع نداشتند : این دسته اگر چه سماع را مستحب وقربآور میدانند و نوعاً هم خودشان اهل سماع بودهاند، اما به اندازه گروه اوّل دیدگاه افراطی ندارند. علاء الدوله سمنانی، عزالدین محمود کاشانی، عزیزالدین نسفی، محمد غزالی و هجویری از این گروهاند.
ب : مخالفان سماع : این دسته تعداد کمی از متصوفه را تشکیل می دهند که در این میان می توان به : بهاء الدین نقشبند، محی الدین عربی و احمد جام اشاره کرد.
ادامه دارد
نوشته شده توسط :
سلام
امید دارم که ایام به کام باشد.
مدتی است که بعضی ها به نام طلبه پشیمان که راه برگشت ندارم برای ما نظر می نویسند، ما خوشحالیم که دوستان به وب ما سر می زنند و مطالب وب را مطالعه می کنند، اما یک مطلب باید به دوستان بگم که نوشتن نظر خوب است اما خواهش می کنم که نظرات علمی بدین.
من خوم سعی می کنم که مطالبم همه مستند واز کتابهای مورد تأیید گرفته شده باشه لذا انتظار دارم دوستان اگه مخالف نظر من می خوان نظر بدن آن هم مستند باشه،
این دوست ما خودش را طلبه پشیمان معرفی کرده ، نمی دونم از چه پشیمون شده از راهی که رفته (حوزه علمیه) یا از کردار خودش ، لذا من سوال می کنم از این دوست که از چه چیزی پشیمون شدی؟؟؟
در جوابیه قبل عرض کردم که فرق احادیث صوفیه با احادیثی که در رابطه با علما از ائمه(ع) صادر شده چیست، لذا به دوستان توصیه می کنم مطلب قبلی را یک بار دیگه بخوانند.
این دوست عزیز خطاب به آقای منتظری ؟ چند سوال در نظرات خودش نوشته است که البته بنده در حد توانم خدمت این برادر عرض می کنم:
در رابطه با عقل و علم نوشته بودید که تا جائیکه عقل هست تقلید گمراهی است.
اگر واقعا شما طلبه هستید!! می دانید که سوالتان بی مورد است وخیلی پیشترها به این نوع سوالها جواب داده شده،
اولا شما در معنای تقلید دچار اشتباه هستید، پس بهتر اول معناب آنرا بدانید : تقلید رجوع غیر متخصص به متخصص می باشد در هر فن و علمی.
بلا اختلاف تمام علما ما این معنا ومفهم را از تقلید بیان می فرمایند. آقای طلبه!! آیا شما در هنگام مریضی به دکتر مراجعه نمی کنید؟ آیا در همه امور شما خود از عقلتان استفاده کرده حتی در جایی که علم ندارید؟ کمی به قول خوتان مروت داشته باشید!!
هیچ نکس نگفته که دانا و نادان در یک مرتبه هستند، وباهم برابر ، بنابراین کسی را متهم به این مطلب نکن!
سوالی از شما دارم : آیا خداوند در قرآن همه جزئیات احکام را آورده است؟ اگر جوابتان مثبت باشد باز سوال می کنم که بعثت انبیاء به چه خاطر بوده است؟ اگر قرآن و دین خدا در همه جزئیات از طرف خداوند بر تمام بندگان نازل میشد آیا احتیاجی به پیامبری بود؟
چرا بعد از پیامبر اسلام دوازده معصوم را به عنوان امام قرار داده ؟ قرآن که تمام مطلب را ذکر کرده است ؟ ولی اگر جوابتان منفی باشد : پس احتیاج به کسی هست تا جزئیات دین را بیان فرماید. حال شما که به کتاب شریف اصول کافی استناد می کنید می دانید مرحوم کلینی (ره) چه کسی بود آیا ایشان مجتهد نبودند؟ آیا ایشان از مراجع تقلید زمان خود نبود؟ در استناد به حدیث حرف مراجع را قبول کرده ولی در فتوا حرف ایشان را قبول ندارید؟ چه کسی گفته که منبع تمام فتاوای مراجع از عقل است؟ آیا شما در اصول فقه نخواندید که منابع احکام شرعیه چهارتا است(قرآن، سنت، اجماع ، عقل)؟ به نظر شما چند درصد فتاوای مراجع از عقل و چند درصد از قرآن و سنت است که اینچنین به مراجع عظام حمله ور شده و خود را و دیگران را مضطرب می کنید؟
آیا نگاهی به کتاب شریف وسائل الشیعه کرده اید که امام می فرماید :
فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوامّ أن یقلّدوه.
شما که ادعای عاقل بودن دارید !! معنای این روایت را پیدا کنید و ببینید در امور خود به چه کسی و چگونه باید رجوع کنید.
در آخر امر اگر قبول کردید که سپاس خدا را ولی اگر قبول ندارید که چگونه خود را عاقل پنداشته اید که در مریضی به فلان دکتر رجوع می کنید و بدون علم به دانش پزشکی خود را در اختیار دکتر و متخصص فن پزشکی قرار می دهید؟ باید در عقل شما درنگ کرد.
نوشته شده توسط :
در جواب یک دوست
یکی از دوستان به وبلاگ سر زده و برای ما نظر داده (ضمن تشکر از نظراتش) از نظر این دوست با نام [طلبه ای از مشهد] احادیثی که در مذمت صوفیه ذکر شده در مذمت علما نیز وجود دارد پس چرا شما فقط به صوفی ها گیر می دین؟ در ضمن گفته که تصوف جهانبینی است و ربطی به علما ندارد.
جواب
خدمت دوست عزیز باید چند مطلب را روشن کنم: ایشان در بیان مطلب دچار یک خلط مبحث شده که خودشان هم متوجه آن نشده ، در رابطه با شبهه اول : باید در احادیث یک توجه خاص داشت، در رابطه با احادیث متصوفه، ائمه(ع) راه را مورد نکوهش قرار داده اند. یعنی در اصل قضیه مشکل داریم . خود تصوف مورد مذمت واقع شده چنانچه در روایت امام رضا(ع) آمده که هرکس در نزدش از صوفیه سخن گفته شود وآنرا انکار نکند از ما نیست. امام(ع) نمی گوید که فلان صوفی با این مشخصات خوب است یا با فلان مشخصات بد است. درحالی که در رابطه با علما احادیث اینگونه است که امام(ع) می فرماید شما موظف به تقلید از عالمی هستید که فلان شرایط را داشته باشد. (فأمّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا على هواه، مطیعا لأمر مولاه، فللعوامّ أن یقلّدوه.) خود شما که ادعای طلبه بودن می نمایید!! باید مفهوم این روایت را و فرقش را با روایت امام رضا(ع) بدانید.
در ضمن شما عرفان را با صوفیه اشتباه فرض کرده اید، کدام امام را سراغ دارید که برای خود خانقاه ساخته واز مسجد کناره گیری کرده و دنبال خود عده ای را با عنواینی عوام فریبانه جمع کرده باشد.
گفتید که تصوف جهانبینی است! و علما حق دخالت در اصول دین را ندارند. از شما که طلبه!! هستید سوال می کنم که امر به معروف و نهی از منکر جزو کدام دسته از امورات دین است؟ آیا وقتی مجتهدی ببیند که دین اسلام دچار انحراف شده و عده ای از مسلمین منحرف شده اند بر او واجب نمی شود که قیام نموده و جلو انحراف را بگیرد؟
اگر بگویید بله!!! براو واجب است جلو انحراف را بگیرد که خود جواب خودتان را داده اید!!!؟ ولی اگر بگویید که وظیفه ای ندارد، سوال می کنم که چطور وقتی خودتان بر روی منبر هستید اجازه به خود می دهید که مردم را ارشاد کنید؟ دلیلی که کار مجتهد را رد کند و کار شما را صحه گذارد چیست؟
برادر عزیز! قدمهایتان را اشتباه برداشته اید، به عقب برگردید و دوباره درسهایتان را با دقت بیشتر و زیر نظر اساتید مجرب فرا بگیرید! امید دارم که در آینده بتوانید برای دین اسلام فردی سودمند باشید. وهمانطور که گفته شد فرق است میان تصوف و عرفان.
ما هم مخلص عرفای واقعی همچون سید علی قاضی طباطبایی، میرزا جوادآقاملکی تبریزی، امام خمینی (رحمه الله علیهم اجمعین)و خیلی دیگر از عرفای واقعی هستیم و امیدواریم خداوند درهای معرفت را به روی ما نیز بگشاید.
در پایان نیز قسمتی از متن کتاب چهل حدیث امام خمینی را محض اطلاع شما بیان می کنیم :
آن بیچاره ای که خود را مرشد وهادی خلایق داند ودر مسند دستگیری و تصوف قرار گرفته از این دو(عارف نما و حکیم نما) حالش پست تر وغمزه اش بیشتر است. اصطلاحات این دو دسته را به سرقت برده وسر وصورتی به متاع بازار خود داده ودل بندگان خدا را از حق منصرف ومجذوب به خود نموده وآن بیچاره صاف وبی آلایش را به علما وسایر مردم بدبین نموده؛ برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمیده پاره ای از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده گمان کرده به لفظ «مجذوبعلی شاه» یا «محبوبعلی شاه» حال جذبه وحب دست دهد! ای طالب دنیا وای دزد مفاهیم! این کار تو هم اینقدر کبر وافتخار ندارد. بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کلّه گاهی خودش هم بازی خورده خود را دارای مقامی دانسته. حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات پیوند شده یک ولیده ناهنجاری پیدا شده؛ واز انضمام اینها یک معجون عجیبی واخلوطه غریبه ای فراهم شود! وخود را با این همه عیب مرشد خلایق و هادی نجات امت ودارای سرّ شریعت، بلکه وقاحت را گاهی از حدّ گذرانده، دارای مقام ولایت کلیه دانسته! این نیز از کمی استعداد وقابلیت وتنگی سینه وضیق قلب است.[1]
[1] . چهل حدیث/ح4/ص91
نوشته شده توسط :
ادامه فتاوای علما شیعه در باره متصوفه
حضرت آیت الله صافى گلپایگانى:
صوفیه با فرقهها و انشعابات بسیارى که دارند اگر چه در انحراف در یک سطح نیستند و بسا که برخى از آنان از ربقه اسلام شمرده نشوند در مجموع منحرفاند و عقاید خاصهاى که دارند غیر اسلامى است؛ بنابراین مشارکت در ایجاد بناها و مراکز تبلیغى آنها و شرکت در محافل آنها خلاف شرع و حرام است.
چون روش گروه مذکور بر خلاف روش رسول اکرم صلىاللهعلیهوآله و ائمه هدى علیهمالسلام است و در اسلام محلى به نام خانقاه وجود ندارد این روش، انحراف از طریقه متشرّعه که متلقاه از ائمه هدى علیهمالسلام است و موجب اضلال مىباشد، مباشرت در ساختن خانقاه و کمک مالى براى ساختن آن و همکارى با این گروه و موافقت با ساختن آن به هر شکلى حرام است. خداوند مؤمنین را از فتن مُضلّه محفوظ بدارد. و الله العالم.
حضرت آیت الله بهجت:
سئوال: مستدعى است به این چند سؤال، جواب مرفوم فرمایید:
1ـ ساختن خانقاه و تجدید بناء شرعا حکم آن چیست؟
2ـ کمک کردن در جهت ساخت خانقاه و برپایى مراسم در آن و هرگونه کمک کردن و تقویت این فرقههاى دراویش، حکم آن چیست؟
3ـ حکم شرکت کردن در مراسم و حضور در خانقاه چیست؟
4ـ آیا فرقى بین فرق دراویش مثل ذهبیه، سلفیه، خاکسار و... هست؟
جواب : هر چه سبب تفرقه در بین مسلمانها باشد جایز نیست و آنچه در اسلام معروف است همان مساجد و حسینیهها و امثال آنهاست و هر عنوانى که سبب تشکیل حزب و گروهى شود که مولّد فرقهاى از 72 فرقه شود باطل است و تأسیس و ترویج آن جایز نیست و الله العالم.
سؤال: 1ـ شرکت در مجالس ذکر و دعاى فرقههاى صوفیه از جمله ذهبیه احمدى که در اماکن همچون خانقاه و حسینیه و نامهایى از این دست که ویژه عبادت این فرقه ساخته مىشود چه حکمى دارد؟
2ـ کمک مادى یا معنوى (مثل دادن مجوز قانونى از طریق دولت) در ساخت و عمران اماکن عبادت و ذکر فرقههاى منحرفى همچون ذهبیه احمدى چه حکمى دارد؟
3ـ با عنایت به احادیث مختلفى که در باب ضلالت و حتى عناد فرق منحرفه صوفیه با اهل بیت عصمت و طهارت رسیده است، بعضى مراجع ذى ربط مجوز قانونى جهت ساخت یک عبادتگاه به نام حسینیه احمدى جهت فرقه ذهبیه در شهر دارالمؤمنین دزفول صادر نمودهاند، وظیفه مؤمنین نسبت به این قصور و احیانا تعمّد بعضى مسؤولین در صدور یک مجوز قانونى که هیچ وجهه شرعیهاى ندارد چیست؟
4ـ با توجه به قصور و اهمال مسئولین شهر آیا از باب وظیفه نهى از منکر تخریب این حسینیه (حسینیه احمدى) که معبد فرقه ذهبیه احمدى و بدعتى آشکار در دین اسلام است، چگونه مىباشد؟
حضرت آیت الله بهجت:
تأسیس وترویج این قبیل اماکن و مجالس کلاً جایز نیست و نهى از منکر و جلوگیرى از آنها با احراز شرایط امر به معروف بر همگان واجب است.
نوشته شده توسط :